گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ادوار فقه
جلد دوم
کتاب خمس



اشاره
در این کتاب 3 آیه مورد استناد و استفاده است:
ساکِینِ وَ ابْنِ- السَّبِیلِ 􀀀 ی وَ الْمَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ الْیَت 􀀀 لِلّ - خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْب
􀀀
ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ هِ 􀀀 -1 آیۀ 41 ، از سورة انفال وَ اعْلَمُوا أَنَّ
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. 􀀀 اللّ عَل
􀀀
انِ وَ هُ 􀀀 انِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْع 􀀀 ا یَوْمَ الْفُرْق 􀀀 ی عَبْدِن 􀀀 ا عَل 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀 بِاللّ وَ م
􀀀
إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ هِ
بحث در این آیه زیر عنوان سه قسم قرار داده شده است:
قسم اول در ذیل این قسم معنی غنیمت بیان گردیده
بدین خلاصه غنیمت در اصل بمعنی فائده و زائدهایست که اکتساب شده باشد لیکن گروهی اصطلاح قرار دادهاند که آن چه از
کافران بیجنگ گرفته شود فیئی و آن چه با جنگ و قتال گرفته شود غنیمت است اصحاب ما و شافعی را همین مذهب است برخی
هم گفتهاند هر دو را یک معنی است..
اما در باب خمس اصحاب ما معنی غنیمت را تعمیم داده و بر ارباح تجارات و زراعات و صناعات که بر مخارج سالیانه افزون باشد
و بر کنوز و معادن و غوص و حلال مخلوط بحرام که مالک آن شناخته نباشد و قدر حرام هم معین نباشد و هم بر زمینی که کافر
ذمی از مسلم بخرد و بر غنائم دار الحرب شامل دانستهاند لیکن بمذهب فقها (ائمۀ اهل سنت) غنیمت بهمان غنائم دار الحرب
اختصاص دارد جز این که شافعی در خصوص معادن ذهب و فضه نیز خمس را واجب دانسته و ابو حنیفه در خصوص معادنی
51
که منطبع باشد واجب دانستهاند.
قسم دوم در ذیل این قسمت، کیفیت قسمت غنائم آورده شده
که در جلد اول این کتاب در این باره به تفصیل سخن به میان آمده است و تکرار آنها لازم نیست.
قسم سیم و پس از آن در ذیل قسم سیم تأکیداتی که در بارة وجوب اداء خمس آورده شده یاد گردیده است
اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ
􀀀
ی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ و هم چنین آیۀ 90 از سورة نحل إِنَّ هَ 􀀀 -2 آیۀ 26 ، از سورة بنی اسرائیل وَ آتِ ذَا الْقُرْب
ی. 􀀀 اءِ ذِي الْقُرْب 􀀀 سانِ وَ إِیت 􀀀 وَ- الْإِحْ
اللّ علیه و آله و سلّم) میباشند که باید خمس و دیگر حقوق ایشان
􀀀
مراد از ذي القربی در این آیه و نظائر آن خویشان پیغمبر (صلّی ه
به ایشان داده شود. روایاتی در این زمینه وارد شده که از جمله است پاسخ حضرت سید سجاد (علیه السّلام) وقتی از آن حضرت از
چون از یتامی و مساکین پرسیده شده است گفته است: « هو لنا » خمس پرسیده شده است
34 از 140
اللّ لمّا حرّم علینا الصّدقۀ انزل لنا الخمس فالصّدقۀ علینا حرام و
􀀀
إنّ ه » : حضرت صادق (علیه السّلام) گفته است « یتامانا و مساکیننا »
.« الخمس لنا فریضۀ و الکرامۀ لنا حلال
اللّ وَ رَسُولَهُ إِنْ
􀀀
اتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا هَ 􀀀 اللّ وَ أَصْلِحُوا ذ
􀀀
لِلّ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا هَ
􀀀
الُ هِ 􀀀 الِ قُلِ الْأَنْف 􀀀 -3 آیۀ 1، از سورة انفال یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْف
کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.
52
در جلد اول مطالبی آورده شده که تکرار آنها روا نیست. « انفال » در بارة
ما غَنِمْتُمْ منسوخ 􀀀 از شش فائده که در ذیل این آیه یاد گردیده است یکی اینست که گروهی از مفسران این آیه را به آیۀ وَ اعْلَمُوا أَنَّ
دانستهاند لیکن به گفتۀ فاضل مقداد، شیخ طبرسی و اصحاب ما آن را منسوخ ندانستهاند دیگر آن که آیا حکم انفال پس از زمان
اللّ علیه و آله و سلّم) نیز باقی است؟ اختلاف است گروهی از فقها و اصحاب ما آن را باقی دانستهاند.
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
مجموع آیاتی که در کتاب خمس یاد شده چهار آیه است.
53
-6 کتاب حج
اشاره
در این کتاب زیر عنوان سه نوع بحث بعمل آمده و آیات مربوط بهر نوع جداگانه نقل و مورد بحث شده است.
که در بارة وجوب حج عنوان شده دو آیه یاد گردیده است: « نوع اول » نوع اول تحت
الَمِینَ. 􀀀 اللّ غَنِیٌّ عَنِ الْع
􀀀
ارَکاً.. تا.. فَإِنَّ هَ 􀀀 لِلنّ لَلَّذِي بِبَکَّۀَ مُب
􀀀
-1 آیات 96 و 97 ، از سورة آل عمران إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ اسِ
این آیه نیز در جلد اول آورده شده و در بارة بعضی جهات آن جهاتی یاد گردیده است اکنون از جهات فقهی مستفاد از آن، که در
پس از اتفاق بر این که امن بودن ) « استطاعت » این موضع شش مسأله آورده شده، دو جهت یاد میگردد: یکی این که در مقصود از
راه و وسعت زمان و سلامت از مرض که از سفر مانع باشد در آن شرط است) اختلاف است که آیا استطاعت بمال است (چنانکه
شافعی گفته و از این رو استنابه را بر کسی که خودش زمین گیر باشد لیکن بتواند اجرت بدهد و نائب بگیرد واجب قرار داده) یا به
بدنست (چنانکه مالک گفته و بدین جهت حج را بر کسی که قدرت داشته باشد پیاده برود و در راه کاسبی کند واجب دانسته) یا
بمال و بدن هر دو است (چنانکه ابو حنیفه و علماء مذهب شیعه گفتهاند بنا بر این جز بر کسی که زاد و راحله و مخارج رفتن و
برگشتن زائد از حوائج اصلی و نفقۀ عیال تا هنگام بازگشت داشته باشد واجب نیست) دوم این که وجوب حج، بحکم حمل مطلق
بر اقل مراتب، در همۀ عمر یک بار و وجوب آن بر فور است.
54
افِعَ 􀀀 ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ، لِیَشْهَدُوا مَن 􀀀 ی کُلِّ 􀀀 جالًا وَ عَل 􀀀 النّ بِالْحَجِّ یَأْتُوكَ رِ
􀀀
-2 آیات 27 و 28 و 29 از سورة حج وَ أَذِّنْ فِی اسِ
ائِسَ الْفَقِیرَ، ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا 􀀀 ا وَ أَطْعِمُوا الْب 􀀀 امِ فَکُلُوا مِنْه 􀀀 ا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَ ۀِ الْأَنْع 􀀀 ی م 􀀀 اتٍ عَل 􀀀 أَیّ مَعْلُوم
امٍ 􀀀 اللّ فِی
􀀀
لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ هِ
نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ.
بعضی گفتهاند مأمور به اعلام و اذان حضرت ابراهیم بوده است و او در زمان خود به تفصیلی که گفتهاند چنین اعلامی کرده است
اللّ علیه و آله و سلّم) متوجه دانستهاند از حضرت صادق (علیه السّلام) روایتی است بدین
􀀀
بعضی دیگر خطاب را به پیغمبر (صلّی ه
35 از 140
اللّ علیه و آله و سلّم) ده سال در مدینه اقامت داشت و حج نگزارد چون این آیه نازل شد بفرمود منادي مردم را
􀀀
پیغمبر (صلّی ه » مفاد
بحج اعلام کند گروهی بسیار از اعراب و غیر ایشان در مدینه فراهم آمدند و بسیاري از مردم ثروتمند مدینه نیز جمع شدند و پیغمبر
اللّ علیه و آله و سلّم) چهارم ذي القعده از مدینه خارج شد چون بمسجد شجره رسید هنگام ظهر بود پس از اداء ظهر و عصر
􀀀
(صلّی ه
را نیت نمود چون در مروه واقف و از سعی فارغ شد رو به مردم کرد و پس از حمد و ثناء خدا گفت این « قران » غسل کرد و حج
نکرده باید محلّ شود من هم اگر در آینده آن را که در « هدي » جبرئیل است مرا امر میکند که به شما امر کنم آن کس که سوق
به « هدي » سوق دادهام و سائق هدي پیش از آن که « هدي » گذشته نکردهام بکنم همان را خواهم کرد که به شما امر کردم لیکن من
محل خود برسد نباید محلّ گردد. یکی از اصحاب گفت آیا شایسته است ما محل شویم و به زنان نزدیکی کنیم و تو گرد آلود و
بحال احرام باشی؟!.. سراقۀ بن مالک بن خثعم
55
اللّ تو دین را بما آموختی پس چنانست که گویا امروز بدنیا آمدهایم اکنون بگو آن چه بما
􀀀
کنانی به پاي خاست و گفت یا رسول ه
اللّ علیه و آله و سلّم) فرمود بلکه براي همیشه تا روز رستاخیز آنگاه
􀀀
فرمودي براي همین سال است یا براي آینده پیغمبر (صلّی ه
انگشتان دستهاي خود را در هم فرو برد گفت عمره تا روز قیامت در حج داخل شد.. تا آخر روایت.
یکی از هفت حکم که در ذیل این آیه آورده شده وجوب طواف است به دور خانه.
نوع دوم تحت این نوع که براي بیان افعال و انواع و قسمتی از احکام آن عنوان گردیده ده آیه آورده شده است:
حَتّ یَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ
ی􀀀 ر ل تَحْلِقُوا ؤُُسَ کُمْ ا􀀀 الْه وَ لِلّ فَإِنْ أُحْصِ رْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ دَْيِ
􀀀
-1 آیۀ 196 از سورة بقره وَ أَتِمُّوا الْحَ جَّ وَ الْعُمْرَةَ هِ
ذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ- 􀀀 امٍ أَوْ صَدَقَۀٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِ 􀀀 کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَۀٌ مِنْ صِ ی 􀀀 فَمَنْ
رامِ 􀀀 حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ 􀀀 کامِلَۀٌ 􀀀 ا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ 􀀀 أَیّ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَۀٍ إِذ
امٍ 􀀀 اثَۀِ 􀀀 ام ثَل 􀀀 فَصِی الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ ابِ. 􀀀 اللّ شَدِیدُ الْعِق
􀀀
اللّ وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ
در ذیل این آیه چهار بحث طرح شده که اول از آنها مربوط است به وَ أَتِمُّوا-
56
و « إفراد » و « قران » و « تمتع » الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ و در طی آن معنی اتمام حج و عمره و افعال واجبۀ حج و افعال واجبۀ عمره و اقسام حج از
تعریف هر یک و فروق میان آنها که همه بحکم خذوا عنی مناسککم از روایات مأخوذ است بیان شده.
دوم از آنها به فَإِنْ أُحْصِ رْتُمْ فَمَ ا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ مربوط و در طی آن مسائل و فروعی آورده شده است از جمله مسائل، حکم
کسی است که به واسطۀ مرض یا بواسطه پیدا شدن جانور در سر به تراشیدن آن نیاز پیدا کند.
ذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ،.. مربوط و در طی آن مسائل و فروع و فوائدي آورده شده از جمله این که متعهاي که خلیفۀ 􀀀 سیم از ابحاث به فَإِ
« اللّ علیه و آله و سلّم حلالا و انا أحرّمهما و أعاقب علیهما
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
متعتان کانتا علی عهد رسول ه » دوم آن را حرام کرده و گفته
همین متعه است و از جمله وجوب هدي است بر متمتع، بنفس احرام نه به وقوف در عرفه چنانکه شافعی گفته و نه به رمی جمرات
چنانکه مالک فتوي داده است.
رامِ مربوط است و در طی آن اختلافاتی نقل گردیده از قبیل اختلاف 􀀀 حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ 􀀀 چهارمین بحث به
براي کسی که اهلش در مسجد الحرام حاضر نباشد و « تمتع » و اختلاف راجع بوجوب عینی « حاضري المسجد الحرام » راجع به
براي کسی که اهلش حاضر باشد. « افراد » و « حج قران » وجوب عینی
ا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ 􀀀 دالَ فِی الْحَجِّ وَ م 􀀀 ا جِ 􀀀 ا فُسُوقَ وَ ل 􀀀 ا رَفَثَ وَ ل 􀀀 اتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَل 􀀀 -2 آیۀ 197 ، از سورة بقره الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوم
36 از 140
57
ابِ از جمله پنج فائده که در ذیل این آیه آورده شده نقل اختلافات در 􀀀 ا أُولِی الْأَلْب 􀀀 ي وَ اتَّقُونِ ی 􀀀 الزّ التَّقْو
ادِ 􀀀 خ اللّ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ یَْرَ
􀀀
یَعْلَمْهُ هُ
و بیان حرمت آنها است. « جدال » و « فسوق » و « رفث » معانی
رامِ وَ اذْکُرُوهُ 􀀀 اللّ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَ
􀀀
اتٍ فَاذْکُرُوا هَ 􀀀 ذا أَفَضْ تُمْ مِنْ عَرَف 􀀀 احٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْ لًا مِنْ رَبِّکُمْ فَإِ 􀀀 198 ، از سورة بقره لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن -3
الضّ .
􀀀
داکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الِّینَ 􀀀 ما هَ 􀀀 کَ
در قدیم میان عرب چنان معمول بوده که در ایام حج تجارت و کسب نمیکرده و آن را گناهی میدانستهاند و چون هنگام حج
« داجّ » میرسیده دست از خرید و فروش برمیداشتهاند و بازار بسته میشده است و اگر کسی دست بخرید و فروش میزده او را
.« هؤلاء الدّاجّ، و لیسوا بالحاجّ » میخوانده و میگفتهاند
یکی از احکام چهار گانه و دو فائده که در ذیل این آیه استفاده و آورده شده اینست که در اسلام در حال حج طلب رزق، به
است. « عرفات » تجارت باشد یا به صناعت یا جز اینها، ممنوع نیست و مردم آزادند. دیگر از احکام، وجوب بودن در
با این که صیغه جمع است بمعنی مفرد میباشد، « قنّسرین » و « اذرعات » و بمعنی همان مفرد است، چنانکه « عرفه » عرفات که جمع
و در وجه تسمیهاش باین نام نزدیک بده وجه گفته « بطن عرفه » تا « ثویّه » تا « ذي المجاز » تا « اراك » بقعه و موضعی است در مکّه از
شده است از جمله آن که حضرت ابراهیم شب هشتم در خواب دید فرزند خود را ذبح میکند تمام آن روز به فکر و ترویه بود که
خواندند پس در شب نهم باز همان خواب را دید چون صبح « ترویه » آیا این امریست الهی یا نه بدین مناسبت آن روز را روز
گردید و بیدار شد دانست که امر از جانب خداست به واسطۀ
58
نامیده شد. « عرفه » این معرفت و شناسایی آن روز به نام
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
النّ وَ اسْتَغْفِرُوا هَ
􀀀
اضَ- اسُ 􀀀 -4 آیۀ 199 ، از سورة بقره ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَف
گفته میشده به واسطۀ تکبر و خودپسندي با « حمس » گفته شده که: معمول چنان بوده است که قریش و خلفاء ایشان که به ایشان
قرار میداده و این را براي خود بلندي و امتیازي بر دیگران « مزدلفه » سائر عرب در عرفات توقف نمیکردهاند و توقف خود را در
در این آیه به قولی به ایشان امر شده که باید با سائر .« ما اهل حرم خدا هستیم از آنجا خارج نمیشویم » قرار میداده و میگفتهاند
عرب موافقت و در عرفات توقف کنند و به قولی دیگر مراد از (ناس) سایر عرب نیست بلکه مراد حضرت ابراهیم است و بنا بر این
توقف در عرفات وجوبش صریحتر میباشد.
النّ مَنْ یَقُولُ
􀀀
اءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ اسِ 􀀀 اللّ کَ ذِکْرِکُمْ آب
􀀀
اسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا هَ 􀀀 ذا قَ َ ض یْتُمْ مَن 􀀀 -5 آیات 200 و 201 و 202 ، از سورة بقره فَإِ
ئِکَ􀀀 النّ ، أُول
􀀀
ذابَ ارِ 􀀀 ا عَ 􀀀 ا حَسَ نَۀً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَ نَۀً وَ قِن 􀀀 ا فِی الدُّنْی 􀀀 ا آتِن 􀀀 اقٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّن 􀀀 ا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَل 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا فِی الدُّنْی 􀀀 ا آتِن 􀀀 رَبَّن
سابِ. 􀀀 اللّ سَرِیعُ الْحِ
􀀀
مِمّ کَسَبُوا وَ هُ
ا􀀀 نَصِیب لَهُمْ در همه جا و همه وقت، بویژه در امکنۀ منیفه و ازمنۀ شریفه، استفاده شده. « ذکر » از این آیه مهم بودن
لِلنّ
􀀀
ابَۀً اسِ 􀀀 -6 آیۀ 125 ، از سورة بقره وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَث
59
اکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ. 􀀀 لِلطّ وَ الْع
􀀀
را بَیْتِیَ ائِفِینَ 􀀀 ماعِیلَ أَنْ طَهِّ 􀀀 راهِیمَ وَ إِسْ 􀀀 ی إِبْ 􀀀 ا إِل 􀀀 راهِیمَ مُصَلی وَ عَهِدْن 􀀀 امِ إِبْ 􀀀 وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَق
از جمله شش حکم مستفاد از آیه، استحباب تکرار حج و وجوب نماز است در مقام ابراهیم.
ما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً 􀀀 احَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 اللّ فَمَنْ حَ جَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَل
􀀀
ائِرِ هِ 􀀀 ا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَ ع 􀀀 -7 آیۀ 158 ، از سورة بقره إِنَّ الصَّف
شاکِرٌ عَلِیمٌ. 􀀀 اللّ
􀀀
فَإِنَّ هَ
37 از 140
در کعبه زنا کرده و مسخ گشته و بر صفا (که در لغت بمعنی سنگ صاف سخت است « نائله » و « اساف » عرب چنین میپنداشتند که
و براي کوهی مشهور در مکه علم شده) و مروه (که بحسب لغت بمعنی سنگ سفید براقی است که آتش از آن میجهد و براي
کوهی دیگر که در مکه و مشهور است علم شده) نهاده شدهاند تا مایۀ عبرت باشد چون زمانهایی دراز بر این قضیه گذشته و سعی
و طواف بعمل میآمده توهم شده که این سعی و طواف براي تعظیم آن دو بت معمول گشته است از این رو چون اسلام آمد و بتها
شکسته شد مسلمین از طواف و سعی خودداري داشتند و آن را تعظیم بت میپنداشتند.
پس بحکم این آیه از شعائر (که مفردش، بقول اصمعی، شعیره و عبارتست از هر چه علامت و نشان طاعت خدا باشد و به قولی
دیگر مفردش شعاره است) شمرده شده و بوجوب یا استحباب (بحسب اختلافی که هست) محکوم گردیده است. 8- آیات 36 و
ذا􀀀 وافَّ فَإِ 􀀀 ا صَ 􀀀 اللّ عَلَیْه
􀀀
ا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ هِ 􀀀 اللّ لَکُمْ فِیه
􀀀
ائِرِ هِ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ شَع 􀀀 اه 􀀀 37 ، از سورة حج وَ الْبُدْنَ جَعَلْن
60
الُهُ 􀀀 کِنْ یَن 􀀀 ا وَ ل 􀀀 اؤُه 􀀀 ا دِم 􀀀 ا وَ ل 􀀀 اللّ لُحُومُه
􀀀
الَ هَ 􀀀 ا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ، لَنْ یَن 􀀀 اه 􀀀 ذلِکَ سَخَّرْن 􀀀 انِعَ وَ الْمُعْتَرَّ کَ 􀀀 ا وَ أَطْعِمُوا الْق 􀀀 ا فَکُلُوا مِنْه 􀀀 وَجَبَتْ جُنُوبُه
داکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ. 􀀀 ا هَ 􀀀 ی م 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا هَ 􀀀 ذلِکَ سَخَّرَه 􀀀 ي مِنْکُمْ کَ 􀀀 التَّقْو
گفتهاند در امم دیگر معمول چنان بوده که از نسائک و قربانیهاي خود نمیخوردهاند و هم عرب جاهلی را عادت بر این بوده که
چون بدن (شتران فربه و عظیم الجثه) را نحر میکردهاند از خون آنها خانه را آلوده میساختهاند. در این آیه دستور داده شده که از
قربانی میتوانند بخورند و خون آنها را هم نباید بدر و دیوار خانه بریزند.
از جمله فوائد پنجگانه که در اینجا یاد شده وجوب اکل خود و اطعام به قانع و معترّ میباشد (قانع به قولی کسی است که به آن چه
دارد و به آن چه به او بی سؤال داده میشود خرسند و راضی است و معترّ- از اعتري مشتق است چنانکه زهیر گفته است: علی
مکثریهم حق من یعتریهم. و عند المقلین السماحۀ و البذل- کسی است که از مردم چیز میخواهد و سؤال میکند).
ا􀀀 اللّ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ. ل
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 رامَ إِنْ 􀀀 ا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَ 􀀀 اللّ رَسُولَهُ الرُّؤْی
􀀀
-9 آیۀ 27 ، از سورة فتح لَقَدْ صَدَقَ هُ
ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً. 􀀀 ا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ 􀀀 خافُونَ فَعَلِمَ م 􀀀 تَ
61
.« تقصیر » و جواز اکتفاء ببعض آن است در « حلق » از جمله پنج فرع که در اینجا آورده شده وجوب تراشیدن تمام سر است در
ی وَ 􀀀 ا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّق 􀀀 ا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَل 􀀀 داتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَل 􀀀 أَیّ مَعْدُو
امٍ 􀀀 اللّ فِی
􀀀
-10 آیۀ 203 ، از سورة بقره، وَ اذْکُرُوا هَ
اللّ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.
􀀀
اتَّقُوا هَ
از جمله شش حکم مذکور در اینجا وجوب بودن در منی است در شبهاي ایام معدودات (روز یازدهم و دوازدهم و سیزدهم که
اول، یوم القر و دوم یوم الصدر و سیم یوم النفر و مجموع آنها ایام التشریق نامیده شده).
آورده شده ده آیه نقل گردیده است: « اشیائی از احکام حج و توابع آن » نوع سیم تحت این نوع که بعنوان
خافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ 􀀀 اللّ مَنْ یَ
􀀀
احُکُمْ لِیَعْلَمَ هُ 􀀀 الُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِم 􀀀 اللّ بِشَ یْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَن
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ هُ 􀀀 -1 آیه 94 ، از سورة مائده ی
ذابٌ أَلِیمٌ. 􀀀 ذلِکَ فَلَهُ عَ 􀀀 ي بَعْدَ 􀀀 اعْتَد
از این آیه حکم صید حرام استفاده گردیده است.
ا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ 􀀀 زاءٌ مِثْلُ م 􀀀 ا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀 -2 آیۀ 95 ، از سورة مائده ی
کَفّ
􀀀
الِغَ الْکَعْبَۀِ أَوْ ارَةٌ 􀀀 ا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً ب 􀀀 ذَو
62
38 از 140
امٍ. 􀀀 اللّ عَزِیزٌ ذُو انْتِق
􀀀
اللّ مِنْهُ وَ هُ
􀀀
ادَ فَیَنْتَقِمُ هُ 􀀀 عَمّ سَلَفَ وَ مَنْ ع
ا􀀀 اللّ
􀀀
الَ أَمْرِهِ عَفَا هُ 􀀀 اماً لِیَذُوقَ وَب 􀀀 ذلِکَ صِی 􀀀 ساکِینَ أَوْ عَدْلُ 􀀀 امُ مَ 􀀀 طَع
از جمله دوازده حکم مذکور در این مقام اینست که صید در هر احرامی (بحج باشد یا به عمره واجب باشد حج و عمره یا مستحب)
حرام است.
اللّ الَّذِي
􀀀
ا دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا هَ 􀀀 لِلسَّیّ وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَ یْدُ الْبَرِّ م
ارَةِ 􀀀 لَکُم وَ مَت اعاً 􀀀 امُهُ 􀀀 الْب وَ طَع -3 آیۀ 96 ، از سورة مائده أُحِلَّ لَکُمْ صَ یْدُ حَْرِ
إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.
هو الطهور ماؤه » در صید بحر یعنی حیوانی که جز در آب نمیتواند زندگی کند اختلافست شافعی و مالک به استناد آیه و حدیث
آن چه را در آب زندگی میکند حلال دانسته، برخی دیگر ماهی و آن چه را در خشکی نظیري دارد حلال دانسته ابو « و الحل میته
باشد حلال است. در بارة طعام بحر نیز که در آیه « فلس » حنیفه فقط ماهی را حلال دانسته در مذهب شیعه فقط ماهی که داراي
نسبت به محرم فقیهان را اختلافست و اقوال و مذاهب ایشان متغایر، بتعبیر فاضل « برّ » وارد شده اختلافست و بهر حال در بارة صید
صید شده) بر محرم حرام است از همه راه: صیدش، خوردنش، ذبحش، رهنمایی و ) « مصید برّ » مذهب اصحاب ما اینست » مقداد
حرام « وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ.. الآیه » اشاره به جانبش، بستنش، فروختنش، خریدنش، نگاهداشتنش و برانگیختن حیوانی به طرفش همه بدلیل
از این آیه و هم از آیۀ اول استفاداتی دیگر هم از لحاظ احکام فقهی راجع به صید شده است. .« است
رامَ 􀀀 اللّ الْکَعْبَۀَ الْبَیْتَ الْحَ
􀀀
-4 آیۀ 97 ، از سورة مائده جَعَلَ هُ
63
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
􀀀
ا فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ هَ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ هَ 􀀀 ائِدَ 􀀀 رامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَل 􀀀 لِلنّ وَ الشَّهْرَ الْحَ
􀀀
اماً اسِ 􀀀قِی
و شبیه « بدن » به قولی ) « قلائد » و « هدي » این آیه در بحث صلاة نیز مورد بحث و استدلال فقهی بود و گذشت. در اینجا مشروع بودن
آن که نعلین از گردن آنها، براي فهماندن این که از شتران صدقه است و امتیاز یافتن از دیگر شتران، آویخته میشود) یکی از موارد
استفاده است.
رامَ 􀀀 ائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَ 􀀀 رامَ وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَل 􀀀 اللّ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَ
􀀀
ائِرَ- هِ 􀀀 ا تُحِلُّوا شَ ع 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀 -5 آیۀ 2، از سورة مائده ی
رامِ أَنْ تَعْتَدُوا. 􀀀 ا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 طادُوا وَ ل 􀀀 ا حَلَلْتُمْ فَاصْ 􀀀 واناً وَ إِذ 􀀀 یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْ
اللّ علیه و آله و
􀀀
در سبب نزول این آیه و احکامش چنین گفته شده که مردي به نام حطم بن هند بکري به مدینه بر پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) گفت: مردم را بچه دعوت
􀀀
سلّم) وارد شد و کسان و اثبات خود را در بیرون شهر گذاشت به پیغمبر (صلّی ه
میکنی؟ پاسخ داد: به این که شهادت بیگانگی خداي تعالی بدهند و نماز بگزارند و زکاة بدهند گفت نیکست مرا مهلت بده بروم
اللّ علیه و آله و سلّم) از صبح به مردم خبر داده و گفته بود امروز
􀀀
با کسان خود مشاوره کنم شاید به اسلام درآیم. پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) فرمود
􀀀
مردي بر شما وارد میشود که به زبان شیطان سخن میراند. چون از نزد پیغمبر خارج شد پیغمبر (صلّی ه
همانا با چهره و رخساري کافرانه در آمد و با عزمی غادرانه بیرون رفت پس چون بیرون شد به « دخل بوجه کافر و خرج بعزم غادر »
گلهاي برخورد آن را جلو انداخت و با خود
64
اللّ علیه و آله و سلّم) چون شنید
􀀀
کرد پیغمبر (صلّی ه « هدي » برد و رجزهایی خواند. سال دیگر بعنوان حاجّ به مکه عازم شد و تقلید
خواست کس براي او بفرستد آیه نازل شد و وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ که بمعنی قصد کنندگان خانه است براي حکم این موضوع صدور
یافت در این که این حکم نسخ شده یا نه اختلافست و به استناد روایاتی از ائمۀ شیعه علیهم السلام قول بعدم نسخ تقویت شده است.
ی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا- الرِّجْسَ 􀀀 ا یُتْل 􀀀 إِلّ م
􀀀
امُ ا 􀀀 اللّ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْع
􀀀
اتِ هِ 􀀀 ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُم 􀀀 -6 آیۀ 30 ، از سورة حج
انِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ. 􀀀 مِنَ الْأَوْث
39 از 140
از فوائد سه گانه مذکوره در اینجا، حلال بودن انعام است (غیر آن چه حرمتش در سورة مائده گفته شده از قبیل میته..) در حال
احرام چه حکم آنها غیر حکم صید است.
به قولی مراد از « لبّیک لا شریک لک، الّا شریک، هو لک، تملکه و ما ملک » گفتهاند در جاهلیت بدین عبارت تلبیه میگفتهاند
که در آیۀ شریفه اجتناب از آن واجب شده همین است و به قولی دیگر مطلق دروغ گفتن و بهتان زدن است. اقوالی « قول زور »
دیگر هم در معنی آن نقل شده است.
ادِ وَ مَنْ 􀀀 اکِفُ فِیهِ وَ الْب 􀀀 واءً الْع 􀀀 لِلنّ سَ
􀀀
اهُ اسِ 􀀀 رامِ الَّذِي جَعَلْن 􀀀 اللّ وَ الْمَسْجِدِ الْحَ
􀀀
-7 آیۀ 25 ، از سورة حج إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ
ذابٍ أَلِیمٍ. 􀀀 حادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَ 􀀀 یُرِدْ فِیهِ بِإِلْ
میباشد که « مسجد الحرام » یکی از سه مسألۀ مربوط باین آیه تعیین معنی مراد از
65
آیا همان خود مسجد است یا تمام مکه است که اگر تمام مکه باشد خرید و فروش خانههاي آن جائز نخواهد بود و این عقیده به
رامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْ َ ص ی تأیید گردیده چه اسراء از مکه واقع شده نه از 􀀀 ي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 حانَ الَّذِي أَسْر 􀀀 سُبْ « اسراء » آیۀ
خصوص مسجد.
الَ وَ 􀀀 بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ق
􀀀
راتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ هِ 􀀀 ذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَ 􀀀􀀀 راهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ ه 􀀀 الَ إِبْ 􀀀 -8 آیۀ 126 ، از سورة بقره وَ إِذْ ق
النّ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.
􀀀
ذابِ- ارِ 􀀀 ی عَ 􀀀 مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِل
استفاده شده عدم جواز صید و هم عدم جواز قطع درخت مکه است. « آمنا » یکی از جمله چهار فائدة مذکور در ذیل آیه که از کلمۀ
مِنّ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
􀀀
ا تَقَبَّلْ ا 􀀀 ماعِیلُ رَبَّن 􀀀 واعِدَ مِنَ- الْبَیْتِ وَ إِسْ 􀀀 راهِیمُ الْقَ 􀀀 -9 آیۀ 127 ، از سورة بقره وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْ
است باین آیه بر انفکاك « حشویۀ عامه » یکی از فوائد سه گانه که در ذیل آیه آورده شده بتعبیر فاضل مقداد استدلال بعضی از
عبارت است از « قبول » عبارت است از وقوع فعل بر وجهی که در شرع بر آن وجه امر بدان تعلق یافته و « اجزاء » چه « قبول » از « اجزاء »
وقوع فعل بر وجهی که ثواب بر آن ترتب یابد پس اگر فعلی مجزي باشد از عهدة مکلف ساقط است هر چند ثوابی بر آن مترتب
نگردد، یعنی قبول نباشد، و چون بطور یقین فعل ابراهیم و اسماعیل بر وجه صحیح واقع شده یعنی مجزي بوده است پس معلوم
را که درخواست کردهاند غیر از اجزاء است. « قبول » میشود
این استدلال به آیه بعمل آمده است لیکن رد شده به این که سؤال، گاهی به واقع است
66
مثل رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ و در اینجا ازین قبیل است یا بر وجه انقطاع بسوي حق تعالی.
التَّوّ
ابُ􀀀 عَلَی إِنَّکَ أَنْتَ نْا􀀀 ا وَ تُبْ 􀀀 اسِکَن 􀀀 ا مَن 􀀀 مُس لَکَ وَ أَرِن ذُرِّیَّتِن أُمَّۀً ْلِمَۀً ا􀀀 مُس لَکَ وَ مِنْ اجْعَلْن ْلِمَیْنِ ا􀀀 ا وَ 􀀀 -10 آیۀ 128 ، از سورة بقره رَبَّن
الرَّحِیمُ.
سؤال در این آیه نیز بر وجه انقطاع است و اگر در حال سلوك باشد مراد از آن استدعاء و زیادت اذعان و اخلاص است و اگر بعد
از وصول باشد منظور استدعاء تثبیت و تحکیم است.
النّ یَوْمَ الْحَ جِّ الْأَکْبَرِ آورده شده و
􀀀
اللّ وَ رَسُولِهِ إِلَی اسِ
􀀀
انٌ مِنَ هِ 􀀀 آیۀ 3، از سورة توبه وَ أَذ « فائده » در خاتمۀ این کتاب تحت عنوان
نقل گردیده است از جمله به گفتۀ منقول از عطاء الحجّ الأکبر ما فیه وقوف و الحجّ الأصغر ما لیس فیه « حج اکبر » اقوال در بارة
هو یوم اتّفق فیه ثلاثۀ اعیاد: » وقوف و هو العمرة و به گفتۀ منقول از حسن
عید المسلمین و عید الیهود و عید النّصاري.
آورده شده بیست و سه آیه است. « حج » مجموع آیاتی که در بارة
40 از 140
67
-7 کتاب جهاد
اشاره
مطالب این کتاب زیر عنوان سه نوع استیفاء و آیات مربوط بهر نوع جدا مورد فحص و بحث واقع شده است.
نوع اول تحت این عنوان که براي بیان وجوب جهاد تاسیس شده ده آیه یاد گردیده است.
ی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ 􀀀 ی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَس 􀀀 الُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَس 􀀀 -1 آیۀ 216 ، از سورة بقره کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِت
ا تَعْلَمُونَ. 􀀀 اللّ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ ل
􀀀
لَکُمْ وَ هُ
از جمله احکام چهار گانه که در ذیل این آیه آورده شده حکم وجوب جهاد است که به صراحت از آیه استفاده میشود خواه از
اصل و بذات خود کفائی باشد، چنانکه اکثر فقهاء مذاهب (به استناد اصل و اجماع صحابه، و غیر صحابه، و به استیناس انتفاء مسبب
بانتفاء سبب) قائلند یا عینی باشد چنانکه تنها از سعید بن مسیب (و شاید بعضی به پیروي از او) این قول نقل گردیده (به استناد
حدیث نبوي:
من مات و لم یغز و لم یحدّث نفسه، بغزو مات علی شعبۀ من النّفاق) و خواه این که وجوب کفائی اصلی و ذاتی بالعرض عینی
گردد (مانند این که افراد قائم بجهاد کافی نباشند یا این که امام شخصی خاص را معین کند یا این که حفظ افراد و فرماندهی آنان
بر شخصی مخصوص بسته و موقوف باشد) یا نه.
ادِهِ 􀀀 اللّ حَقَّ جِه
􀀀
جاهِدُوا فِی هِ 􀀀 -2 آخرین آیه، از سورة حج وَ
68
ا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ. 􀀀 اکُمْ وَ م 􀀀 هُوَ اجْتَب
از این آیه وجوب جهاد بمعنی جهاد با کفار براي اعلاء کلمۀ حق و یاري اسلام استفاده شده و هم وجوب جهاد با نفس امّاره و
جهاد اکبر « رجعنا من الجهاد الاصغر إلی الجهاد الاکبر » لوّامه، در راه یاري نفس عاقلۀ مطمئنه، که بتعبیر مأخوذ از حدیث نبوي
ا لَنَهْدِیَنَّهُمْ 􀀀 جاهَدُوا فِین 􀀀 میباشد، از آن فهمیده میشود و هم بر معنی سیم جهاد که جهاد در راه شناختن حق تعالی میباشد وَ الَّذِینَ
ا دلالت دارد. پس جهاد بهر سه معنی خود بحکم آیه چنانکه حق و شایستۀ آنست و به حدي که از هر کس مقدور و میسور 􀀀 سُبُلَن
است، وجوب دارد.
ا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ. 􀀀 اللّ ل
􀀀
ا تَعْتَدُوا إِنَّ هَ 􀀀 اتِلُونَکُمْ وَ ل 􀀀 اللّ الَّذِینَ یُق
􀀀
اتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 -3 آیۀ 190 ، از سورة بقره وَ ق
ي عَلَیْکُمْ وَ 􀀀 ي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَد 􀀀 صاصٌ فَمَنِ اعْتَد 􀀀 اتُ قِ 􀀀 رامِ وَ الْحُرُم 􀀀 رامُ بِالشَّهْرِ الْحَ 􀀀 -4 آیۀ 194 ، از سورة بقره الشَّهْرُ الْحَ
اللّ مَعَ الْمُتَّقِینَ.
􀀀
اللّ وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ
􀀀
اتَّقُوا هَ
اتِلُونَکُمْ در آیۀ اول را براي 􀀀 راجع به جهات این دو آیه در جلد اول، به تفصیلی متناسب، گفتگو بعمل آمده است بعضی که الَّذِینَ یُق
بیان عدم وجوب مقاتله با غیر مقاتلین و مهاجمین دانسته آن آیه را به آیۀ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ منسوخ قرار داده بعضی
دیگر که گفتهاند براي عدم وجوب مقاتله است با کودکان و زنان و پیر مردان، نه براي غیر مهاجمین، آن را منسوخ ندانستهاند.
69
ا􀀀 ا أَخْرِجْن 􀀀 دانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّن 􀀀 ساءِ وَ الْوِلْ 􀀀 جالِ وَ النِّ 􀀀 اللّ وَ الْمُسْتَضْ عَفِینَ مِنَ الرِّ
􀀀
اتِلُونَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ا تُق 􀀀 ا لَکُمْ ل 􀀀 -5 آیۀ 75 ، از سورة نساء وَ م
41 از 140
ا مِنْ لَدُنْکَ نَصِ یراً گروهی از اهل اسلام که نتوانسته بودند به مدینه 􀀀 ا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَ اجْعَلْ لَن 􀀀 ا وَ اجْعَلْ لَن 􀀀 الظّ أَهْلُه
􀀀
ذِهِ الْقَرْیَۀِ الِمِ 􀀀 مِنْ ه
هجرت کنند در مکه میزیستند کفار میخواستند ایشان را از دین اسلام برگردانند از این رو ایشان را تهدید میکردند، آنان از خدا
مسألت کردند که از شر کفار خلاص گردند و بر ایشان نصرت یابند این آیه در این زمینه نزول یافته است تا اهل اسلام بر جهاد و
بر نجات برادران اسلامی از دست کافران تحریص شوند.
از این آیه وجوب هجرت از دار شرك براي کسی که قدرت داشته باشد و هم وجوب سعی بر مسلمین در راه نجات همکیشان از
دست کفار و هم وجوب دفاع از مؤمنی که گرفتار ظالمی شده و خود عاجز از دفع ظلم باشد استفاده شده است.
اتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً. 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُب 􀀀 -6 آیۀ 71 ، از سورة نساء ی
از این آیه تحریض بر استعداد براي جهاد و آماده کردن لوازم کار و وجوب رفتن بسوي دشمن در هنگام لزوم قتال استفاده شده
است.
اللّ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ
􀀀
اتِلْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ یُق 􀀀 اةَ الدُّنْی 􀀀 اللّ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَی
􀀀
اتِلْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 -7 آیۀ 74 ، از سورة نساء فَلْیُق
نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً.
70
اللّ فَیَقْتُلُونَ وَ
􀀀
اتِلُونَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 والَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّۀَ یُق 􀀀 ي مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْ 􀀀 اللّ اشْتَر
􀀀
نظیر این آیه است آیۀ 111 ، از سورة توبه إِنَّ هَ
ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ- 􀀀 ایَعْتُمْ بِهِ وَ 􀀀 اللّ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِي ب
􀀀
ی بِعَهْدِهِ مِنَ هِ 􀀀 اةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْف 􀀀 یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَ  قا فِی التَّوْر
الْعَظِیمُ.
مفاد هر دو آیه ترغیب و تحریص اکید است بر جهاد. چه کسی که در راه خدا قتال کند، بکشد یا کشته شود، بهشت که فوز عظیم
و اجر جسیم است براي وي مقدر و مقرر گردیده است.
اللّ رواحه که یکی از آن هفتاد تن انصار
􀀀
سبب نزول آیه آن بوده که لیلۀ عقبه، هنگامی که انصار با پیغمبر (ص) بیعت کردند، عبد ه
پیغمبر (ص) گفت شرط من براي پروردگارم اینست که او را بپرستید و « اشترط لربّک و لنفسک ما شئت » بود به پیغمبر (ص) گفت
چیزي را با او شریک قرار مدهید و شرطم براي خودم اینست که از آن چه خود را از آن منع میکنید مرا نیز از آن منع کنید گفتند
اللّ گفت سودایی است سودمند این بیع را نه اقاله میکنم و نه استقاله.
􀀀
اگر چنین کنیم ما را چه خواهد بود؟ گفت بهشت. پس عبد ه
ا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ 􀀀 اللّ وَ ل
􀀀
رابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ هِ 􀀀 کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَۀِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْ 􀀀 ا 􀀀 -8 آیات 120 و 121 ، از سورة توبه م
إِلّ کُتِبَ
􀀀
الُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا ا 􀀀 ا یَن 􀀀 الْکُفّ وَ ل
􀀀
ا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ ارَ 􀀀 اللّ وَ ل
􀀀
ا مَخْمَ َ ص ۀٌ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ا نَصَبٌ وَ ل 􀀀 ا یُصِ یبُهُمْ ظَمَأٌ وَ ل 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ل 􀀀 نَفْسِهِ
لَهُمْ بِهِ
71
ا􀀀 اللّ أَحْسَنَ م
􀀀
إِلّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ هُ
􀀀
ادِیاً ا 􀀀 ا یَقْطَعُونَ و 􀀀 ا کَبِیرَةً وَ ل 􀀀 ا یُنْفِقُونَ نَفَقَۀً صَ غِیرَةً وَ ل 􀀀 ا یُضِ یعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ وَ ل 􀀀 اللّ ل
􀀀
صالِحٌ إِنَّ هَ 􀀀 عَمَلٌ
کانُوا یَعْمَلُونَ. 􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) استجازه کنند از حرکت تخلف کردند و
􀀀
در جنگ تبوك گروهی از مسلمین بی آن که از پیغمبر (صلّی ه
بعضی چنین عذر خواهی کردند که در این غزوه قتال و جنگی رخ نداد پس بر حرکت و رفتن چه فایدهاي بار میشد این آیه در
سرزنش و نکوهش ایشان و بیان فائده، نزول یافت.
اللّ علیه و آله و سلّم) استفاده شده از جمله چهار فائده که در ذیل آن
􀀀
از آیه حرمت تخلف از جهاد و عدم خروج با پیغمبر (صلّی ه
مذکور افتاده استدلال بعضی از فقیهان است باین آیه بر وجوب عینی جهاد و استدلال ابو حنیفه است بر این که کسانی که بعنوان
مدد به مقاتلین حرکت میکنند و هنگامی میرسند که جنگ پایان یافته است از غنائم سهم میبرند.
42 از 140
اللّ
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ هُ 􀀀 اللّ بِأَمْ
􀀀
جاهِدُونَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 اعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُ 􀀀 ا یَسْتَوِي الْق 􀀀 -9 آیۀ 95 ، از سورة نساء ل
اعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً. 􀀀 جاهِدِینَ عَلَی الْق 􀀀 اللّ الْمُ
􀀀
ی وَ فَضَّلَ هُ 􀀀 اللّ الْحُسْن
􀀀
اعِدِینَ دَرَجَۀً وَ کُلا وَعَدَ هُ 􀀀 والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْق 􀀀 جاهِدِینَ بِأَمْ 􀀀 الْمُ
سه فائده در ذیل این آیه آورده شده است:
-1 تصریح به عینی نبودن وجوب جهاد و گر نه براي کسی که بی ضرر از جهاد خودداري کرده عذري پذیرفته نمیبود.
-2 سقوط جهاد از کور و کر و لنگ و زمین گیر و پیر مرد و مستمند و بطور کلی
72
هر کس را ضرري از این قبیل باشد.
از اول در آیه نبوده است و « غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ » -3 جواز تأخیر بیان از وقت خطاب چه به طوري که از زید بن ثابت روایت شده جملۀ
کیف » اللّ علیه و آله و سلّم) آمد و گریه کرد و گفت
􀀀
سبب نزول آن این شده که مردي اعمی (ابن ام مکتوم) نزد پیغمبر (صلّی ه
غَیْرُ أُولِی » اللّ علیه و آله و سلّم) طاري شد چون بحال آمد فرمود بخوان
􀀀
دوباره حال وحی بر پیغمبر (صلّی ه « بمن لا یستطیع الجهاد
تا آخر روایت. ..« الضَّرَرِ
ا􀀀 لِلّ وَ رَسُولِهِ م
􀀀
ا نَصَحُوا هِ 􀀀 ا یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذ 􀀀 ا یَجِدُونَ م 􀀀 ا عَلَی الَّذِینَ ل 􀀀 ی وَ ل 􀀀 ا عَلَی الْمَرْض 􀀀 اءِ وَ ل 􀀀 -10 آیۀ 91 ، از سورة توبه لَیْسَ عَلَی الضُّعَف
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
􀀀
عَلَی- الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ هُ
از این آیه عدم وجوب جهاد بر پیران و زمین گیران (ضعفاء) و بیماران و نادران و بطور کلی کسانی که به جان و بمال عاجزند و
هم عدم وجوب جهاد بر بندگان استفاده شده است. به مدلول این آیه عاجز از لحاظ بدن گر چه قادر بمال هم باشد از استنابه
اللّ .. که
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهِدُوا بِأَمْ 􀀀 معاف دانسته شده لیکن بعضی از علماء به استناد آیۀ 82 از سورة توبه.. وَ کَرِهُوا أَنْ یُ
مذموم بودن عدم انفاق مال را با قدرت داشتن مالی و عجز بدنی میرساند (چه اگر عجز بدنی نداشتند خود بجهاد رفته بودند و بر
خود انفاق میکردند) نائب گرفتن را بر عاجز بدنی و قادر مالی واجب دانستهاند.
نوع دوم تحت این عنوان که به کیفیت قتال و وقت و قدري از احکام آن اختصاص داده شده پانزده آیه یاد گردیده است.
73
رامِ وَ 􀀀 اللّ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ- الْحَ
􀀀
الٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 الٍ فِیهِ قُلْ قِت 􀀀 رامِ قِت 􀀀 -1 آیۀ 217 ، از سورة بقره، یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَ
طاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ 􀀀 حَتّ یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَ
ی􀀀 ی قُاتِلُونَکُم 􀀀 یَز الُونَ 􀀀 ا 􀀀 أَکْب مِنَ الْقَتْلِ وَ ل اللّ وَ الْفِتْنَۀُ رَُ
􀀀
راجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ هِ 􀀀 إِخْ
ا وَ الْآخِرَةِ، در بارة این آیه و سبب نزولش در جلد اول مختصري آورده 􀀀 مالُهُمْ فِی الدُّنْی 􀀀 ئِکَ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 کافِرٌ فَأُول 􀀀 عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ
دانسته « حبط عمل » شده اینک این حکم فقهی، که در آن اختلاف است نیز در اینجا یاد میگردد: ابو حنیفه نفس ارتداد را موجب
و از این رو فتوي داده است که اگر فی المثل مسلمی نماز خواند و پس از آن مرتد شد آنگاه در وقت همان نماز به اسلام برگشت
شده و وقت باقی است لیکن شافعی و، به گفتۀ فاضل مقداد، اصحاب ما ارتداد را با « حبط » باید نمازش را اعاده کند زیرا نماز پیش
پدید نیامده است. « حبط عمل » دانستهاند پس در مثل یاد شده اعاده را لازم ندانستهاند زیرا شرط « حبط » تعقب بموت موجب
اتِلُوهُمْ عِنْدَ 􀀀 ا تُق 􀀀 -2 آیۀ 191 ، از سورة بقره، وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَۀُ أَشَ دُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ ل
الْک .
􀀀
زاءُ افِرِینَ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 اتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَ 􀀀 اتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ ق 􀀀 حَتّ یُق
ی􀀀 الْح رامِ 􀀀 الْمَسْجِدِ َ
در سبب نزول آیه چنین گفتهاند: چون صلح حدیبیه واقع شد اهل اسلام
74
ترسیدند که مبادا در سال آینده مشرکان بعهد خویش وفا نکنند و از حج ایشان جلوگیري کنند و ایشان ناگزیر گردند که در حرم و
43 از 140
اللّ علیه و
􀀀
در ماه حرام جنگ کنند این آیه فرود آمد که اگر مشرکان وفا نکردند چون بدي از ایشان ابتداء شده (چه پیغمبر (صلّی ه
آله و سلّم) و گروهی از مسلمین را از مکه (حرم) خارج کردهاند در سال حدیبیه نیز مانع از ورود ایشان به حرم شدهاند) و البادي
اظلم و هم جزاء السّیّئۀ سیّئۀ پس قتال ایشان در هر جا رواست باین جهت گفتهاند این آیه ناسخ است همه آیاتی را که به موادعه یا
اتِلُوهُمْ عِنْدَ 􀀀 ا تُق 􀀀 به کف از قتال در آنها حکم شده و هم آیاتی را نه قتال در حرم بحکم آنها حرام بوده پس ذیل همین آیه وَ ل
رامِ به صدر آن منسوخ است. 􀀀 الْمَسْجِدِ الْحَ
اللّ مَعَ الْمُتَّقِینَ.
􀀀
الْکُفّ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَۀً وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَ
􀀀
اتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ ارِ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ق 􀀀 -3 آیۀ 123 ، از سورة توبه ی
ترتیب قتال با دشمنان دین از لحاظ الاقرب فالابعد و رعایت جهات این این کار باین آیه دستور داده شده.
إِلّ
􀀀
ارَ، وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ ا 􀀀 ا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْب 􀀀 ا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀 -4 آیات 15 و 16 ، از سورة انفال ی
اهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ،. 􀀀 اللّ وَ مَأْو
􀀀
اءَ بِغَضَبٍ مِنَ هِ 􀀀 ی فِئَۀٍ فَقَدْ ب 􀀀 الٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِل 􀀀 مُتَحَرِّفاً لِقِت
75
از جمله شش حکم مذکور در این مورد حرمت فرار از قتال کفار است (به شرایط و قیود مذکورة در محل خود).
اللّ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
􀀀
ا لَقِیتُمْ فِئَۀً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا هَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀 نظیر این آیه است آیۀ 45 از سورة انفال ی
صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ 􀀀 الِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِت 􀀀 -5 آیات 65 و 66 ، از سورة انفال ی
صابِرَةٌ 􀀀 اللّ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَ عْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَۀٌ
􀀀
ا یَفْقَهُونَ، الْآنَ خَفَّفَ هُ 􀀀 مِنْکُمْ مِائَۀٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ ل
الصّ .
ابِرِین 􀀀 اللّ مَعَ 􀀀
اللّ وَ هُ
􀀀
یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ هِ
قسمت دوم، به عقیده غیر ابو مسلم بن بحر اصفهانی، (ابو مسلم از اصل منکر وقوع نسخ است در قرآن ابو مسلم این مورد را هم مثل
سائر موارد بحسب عقیدة خود توضیح داده که چگونه نسخی رخ نداده است شاید در مبحث نسخ بحثی مفصلتر راجع باین موارد
بشود) ناسخ است قسمت اول را زیرا در آغاز اسلام حکم آن بوده که بیست تن در برابر دویست تن مقاتله کنند لیکن چون حمزه با
اللّ علیه و آله و سلّم) مبعوث شد و با ابو جهل که سیصد کس داشت روبرو گردید بر مسلمین سخت
􀀀
سی تن از طرف پیغمبر (صلّی ه
گران آمد و به صدا در آمدند پس به تخفیف، حکم و یک تن در برابر دو تن ملاك قرار داده شد و حکم اول که اثقل و اشد بود
بحکم دوم که اخف است منسوخ گردید.
76
از جمله هفت فائده که در این مورد یاد شده اینست که آیا اگر یک تن در برابر دو تن واقع شد چون زائد بر دو برابر نیست واجب
است بر جا بماند و قتال کند یا این که چون هیئت اجتماعیه را در مقاومت تأثیر است حکم آیه به جماعت و جمعیت اختصاص
دارد؟
اهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ*. 􀀀 افِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْو 􀀀 الْکُفّ وَ الْمُن
􀀀
جاهِدِ ارَ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ 􀀀 -6 آیۀ 9- از سورة تحریم و 73 ، از سورة توبه ی
جهاد الکفار بالسیف و جهاد المنافقین باللسان، این فائده نیز بدست آمده که وجوب اقامۀ » از این آیه با لحاظ گفتۀ ابن عباس
حجت و دعوت و تبلیغ و نصیحت و موعظه بخصوص منافقان اختصاص ندارد بلکه هر مبتدع و هر معتقد خلاف حقی مشمول
اللّ علیه و آله و سلّم) فرموده است:
􀀀
آنست چنانکه پیغمبر (صلّی ه
.« اللّ
􀀀
إذا ظهرت البدع فی أمّتی فلیظهر العالم علمه و من لم یفعل فعلیه لعنۀ ه »
ا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ 􀀀 اللّ وَ رَسُولُهُ وَ ل
􀀀
ا حَرَّمَ هُ 􀀀 ا یُحَرِّمُونَ م 􀀀 ا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ل 􀀀 بِاللّ وَ ل
􀀀
ا یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اتِلُوا الَّذِینَ ل 􀀀 -7 آیۀ 29 از سورة توبه ق
صاغِرُونَ. 􀀀 حَتّ یُعْطُوا الْجِزْیَۀَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ
ی􀀀 اب 􀀀 الْکِت الَّذِینَ أُوتُوا از این آیه حکم قتال با اهل کتاب که چهار وصف براي ایشان یاد گردیده
44 از 140
77
استفاده شده است از جمله هشت مسأله که در ذیل این آیه طرح است اینست که یهود و نصاري بیگمان از اهل کتاب بشمارند
لیکن در مجوس شبهه و اختلافست:
اللّ علیه و آله
􀀀
در اخبار شیعه آورده شده که ایشان را هم پیغمبري بوده که او را کشتهاند و کتابش را سوزاندهاند و از پیغمبر (صلّی ه
.« سنّوا بهم سنّۀ اهل- الکتاب » و سلّم) هم چنین روایت شده که
بهر حال بحکم آیه باید با اهل کتاب مقاتله بعمل آید تا این که اسلام و احکام آن را به پذیرند و گر نه، چنانکه در این آیه تصریح
شده، بدست خود و با حال ذلت جزیه، به تفصیلی که در محل خود مذکور است، بپردازند.
فَإِمّ مَنا بَعْدُ وَ
ا􀀀 الْو ثَاقَ􀀀 أَثْخَنْتُم فَشُدُّوا ا وُهُمْ 􀀀 حَتّ إِذ
ی􀀀 الر قِّابِ􀀀 فَ َ ض ر فَإِذ لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا بَْ ا􀀀 -8 آیات 4 و 5 و 6، از سورة محمد (ص)
اللّ فَلَنْ یُضِلَّ
􀀀
کِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 اللّ لَانْتَ َ ص رَ مِنْهُمْ وَ ل
􀀀
شاءُ هُ 􀀀 ذلِکَ وَ لَوْ یَ 􀀀 ا 􀀀 ارَه 􀀀 حَتّ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْز
ی􀀀 داء 􀀀 فِ إِمّ ا􀀀
ا لَهُمْ،. 􀀀 الَهُمْ، وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّۀَ عَرَّفَه 􀀀 مالَهُمْ، سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ ب 􀀀 أَعْ
در این آیه از لحاظ منسوخ بودن یا ناسخ بودن و از لحاظ وقوع تقدیم و تأخیر در آن یا عدم وقوعش و از جهت جواز قتل بعد از
ذا لَقِیتُمُ ملاقات در جنگ و قتال 􀀀 اسیر ساختن و عدم جواز آن اختلافاتی است و در طی شش فائده بیان گردیده و بهر حال مراد از فَإِ
است نه مطلقا.
78
اللّ
􀀀
ا وَ هُ 􀀀 حَتّ یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْی
ی􀀀 أَس ي􀀀 ک لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ ْر انَ 􀀀 ا 􀀀 -9 آیات 67 و 68 و 69 و 70 و 71 ، از سورة انفال م
اللّ إِنَّ
􀀀
الًا طَیِّباً وَ اتَّقُوا هَ 􀀀 مِمّ غَنِمْتُمْ حَل
ا􀀀 عَظِیم، فَکُلُوا عَذ اب 􀀀 ما أَخَ ذْتُمْ 􀀀 اللّ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِی
􀀀
ابٌ مِنَ هِ 􀀀 ا کِت 􀀀 اللّ عَزِیزٌ حَکِیمٌ، لَوْ ل
􀀀
یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ هُ
مِمّ أُخِ ذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ
ا􀀀 خَی اللّ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ رْاً
􀀀
ي إِنْ یَعْلَمِ هُ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْر 􀀀 اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ، ی
􀀀
هَ
اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ،.
􀀀
اللّ مِنْ قَبْلُ فَأَمْکَنَ مِنْهُمْ وَ هُ
􀀀
خانُوا هَ 􀀀 انَتَکَ فَقَدْ 􀀀 اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ، وَ إِنْ یُرِیدُوا خِی
􀀀
هُ
اللّ علیه و آله و سلّم) و عقیل، پسر عمش، ابو
􀀀
بروایتی در روز جنگ بدر هفتاد کس، که در آن میان بود عباس، عم پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) در بارة ایشان مشاوره کرد ابو بکر پاسخ داد اینان
􀀀
طالب، بدست مسلمین اسیر گشتند پس پیغمبر (صلّی ه
خویشان و خاندان تو هستند از ایشان توبه بخواه شاید توبه کنند و از ایشان فدیه بخواه تا یاران تو تقویت شوند عمر گفت اینان ترا
تکذیب و اخراج کردند همه را فرا پیش خوان و گردن زن و از ایشان فدیه مگیر ایشان پیشوایان کافرانند عقیل را به برادرش علی
سپار تا گردن زند و عباس را به برادرش حمزه تسلیم کن تا بکشد و فلان و فلان را (که از منسوبان او بودند) باختیار من گذار
اللّ علیه و آله و سلّم) گفت خدا دلهایی را بدان اندازه نرم کرده که از شیر نرمتر و دلهایی را بدان حد سخت ساخته
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
فَمَنْ تَبِعَنِی » که از سنگ سختتر تو اي ابو بکر ابراهیم را مانندهاي که گفت
79
دَیّ
اراً 􀀀 الْک
􀀀
ا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ افِرِینَ 􀀀 و تو اي عمر مثلت مثل نوح است که گفت رَبِّ ل « ص انِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَ
آنگاه به اصحاب گفت اگر بخواهید بکشید و اگر بخواهید فدا گیرید لیکن اگر فدا بگیرید به شمارة ایشان از شما کشته خواهند
گردید گفتند فدا میگیریم و در جنگ احد که بعد از این جنگ رخ داد گروهی بهمان شماره از اهل اسلام کشته شدند.
قدر فدیه به قولی حد اکثر، چهار هزار درهم و حد اقل یک هزار درهم و به قولی فداء هر کس بیست اوقیه که هر اوقیه چهل درهم
است و بقول ابن سیرین صد اوقیه بوده است از حضرت صادق (ع) روایت شده که فدا چهل اوقیه و اوقیه چهل مثقال بود مگر عباس
اللّ علیه و
􀀀
که فداء او صد اوقیه قرار داده شده است، وقتی عباس اسیر شده بیست اوقیه زر با او بوده و آن را گرفتهاند پیغمبر (صلّی ه
آله و سلّم) به عباس گفته است آن چه از تو گرفتهاند غنیمت است اکنون فداء خود و دو پسر برادرت نوفل و عقیل را بده گفت با
45 از 140
اللّ علیه و آله و
􀀀
من چیزي نیست آیا میخواهی مرا به روزي اندازي که تا زنده باشم دست بسوي مردم دراز کنم پیغمبر (صلّی ه
سلّم) گفت زري را هنگام خروج از مکه بزن خود، ام الفضل، سپردي و گفتی نمیدانم چه پیش خواهد آمد اگر پیش آمدي براي
اللّ و فضل و قاسم باشد. عباس گفت من در تاریکی شب و هنگامی که هیچ کس
􀀀
اللّ و عبید ه
􀀀
من شد این زر از تو و فرزندانت، عبد ه
اللّ علیه و آله و سلّم) پاسخ داد پروردگارم مرا آگاه ساخت عباس
􀀀
نبود این پول را به او دادم بگو تو از کجا دانستی؟!! پیغمبر (صلّی ه
بهر حال چون فداء گرفته شد آیه نازل گردید. « اللّ و انّک عبده و رسوله
􀀀
اشهد ان لا إله إلا ه » گفت
اللّ علیه و آله و سلّم) استدلال کردهاند و مخالفان ایشان باین
􀀀
احمد بن حنبل و برخی دیگر از این قصه بر جواز اجتهاد پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) استدلال و
􀀀
استدلال جواب گفتهاند. احمد بن حنبل، و برخی دیگر، از این قصه بر جواز اجتهاد پیغمبر (صلّی ه
مخالفان ایشان این استدلال را پاسخ دادهاند.
80
یکی از فوائد پنجگانه که در این مورد مذکور شده مباح بودن غنیمت و حلال طیب بودن آنست چنانکه در روایت نبوي هم هست
ف ّ ض لت علی الأنبیاء بخمس: بعثت إلی الکافّۀ و أحلّ لی المغنم و نصرت بالرّعب و جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا و خصّصت
بالشّ فاعۀ در این که فدا غنیمت است، چنانکه از آیه ظاهر است، تا خمس در آن باشد یا نه، چون عوض از شخص است، تا خمس
به آن تعلق نیابد؟ اختلاف شده است.
انَۀً فَانْبِذْ 􀀀 خافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِی 􀀀 إِمّ تَ
ا􀀀 ی ، وَ فَإِمّ تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ َذَّکَّرُونَ
ا 􀀀 -10 آیات 57 و 58 ، از سورة انفال
ا ضَ رَبْتُمْ فِی 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀 خائِنِینَ،. مربوط است به بنی قریظه 11 - آیۀ 94 ، از سورة نساء، ی 􀀀 ا یُحِبُّ الْ 􀀀 اللّ ل
􀀀
واءٍ إِنَّ هَ 􀀀 ی سَ 􀀀 إِلَیْهِمْ عَل
ذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ 􀀀 انِمُ کَثِیرَةٌ کَ 􀀀 اللّ مَغ
􀀀
ا فَعِنْدَ هِ 􀀀 اةِ الدُّنْی 􀀀 امَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَی 􀀀 ی إِلَیْکُمُ السَّل 􀀀 ا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْق 􀀀 اللّ فَتَبَیَّنُوا وَ ل
􀀀
سَبِیلِ هِ
ما تَعْمَلُونَ خَبِیراً. 􀀀 کانَ بِ 􀀀 اللّ
􀀀
اللّ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ هَ
􀀀
فَمَنَّ هُ
در یکی از سریهها که به قولی، عبسی امارت آن را داشته و به قولی مقداد امیر آن بوده است آن سریه به قوم مرداس که هنوز حال
شرك داشتهاند تاخته مرداس چون از پیش به اسلام در آمده بوده است به واسطۀ اطمینان به ایمان خود گوسفندهاي خود را
برداشته و به عاقول (شکاف و مانند آن) کوه برده و خود به کوه بر آمده چون جمعیت سریّه بهم پیوسته و زیاد شدهاند بانگ به
تکبیر برداشته و پائین آمده و گفته است:
81
اللّ علیه و
􀀀
اسامۀ بن زید او را کشته و گوسفندانش را رانده است وقتی پیغمبر (صلّی ه « اللّ . السلام علیکم
􀀀
اللّ محمد رسول ه
􀀀
لا اله الا ه »
آله و سلّم) از این قضیه آگاه شده. سخت غمناك گردیده و گفته است او را براي خاطر مالش کشتید پس این آیه نزول یافته است.
از جمله فوائد یاد شده در ذیل این آیه دلالت آنست بر این که کلمۀ اسلام موجب حفظ خون و مال است و هم دلالت آنست بر
نهی از شتاب و عجله و امر به تثبیت و تأمل در کارها.
اللّ أَنْ یُحِقَّ
􀀀
اتِ الشَّوْکَۀِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُرِیدُ هُ 􀀀 ا لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذ 􀀀 الطّ أَنَّه
􀀀
اللّ إِحْدَي ائِفَتَیْنِ
􀀀
-12 آیۀ 7، از سورة انفال وَ إِذْ یَعِدُکُمُ هُ
الْک .
􀀀
دابِرَ افِرِینَ 􀀀 ماتِهِ وَ یَقْطَعَ 􀀀 الْحَقَّ بِکَلِ
که چاهی در میان راه مکه و مدینه بوده و « بدر » چنانکه در جلد اول گفته شد در ماه رمضان از سال دوم هجرت جنگی در محل
عرب سالی یک روز در آنجا جمع میشده و بازاري تشکیل میدادهاند واقع شده تفصیل این جنگ که آیه بدان مربوط است در
اللّ علیه و آله و سلّم) به وحی دانست که کاروان قریش با پانصد شتر از
􀀀
کتب تاریخ مضبوط و خلاصۀ آن اینست که پیغمبر (صلّی ه
کالاهاي شامی به سرپرستی ابو سفیان و صحابت چهل سوار که از جمله عمرو عاص و عمرو بن هشام بودند از راه میرسد پیغمبر
اللّ علیه و آله و سلّم) به مسلمین فرمود بیرون روید شاید بتوانید آنها را براي خود بدست آورید جمعی بدین قصد بی آن که
􀀀
(صلّی ه
46 از 140
اللّ علیه و آله و سلّم) و یارانش آگاه شد مردي را به نام
􀀀
گمان جنگی بکنند بیرون رفتند چون ابو سفیان از خروج پیغمبر (صلّی ه
ضمضم خزاعی بده دینار اجیر کرد و به مکه فرستاد تا قریش را از قضیه خبر دهد. پیش از رسیدن او عاتکه دختر عبد المطلب در
خواب دیده بود که مردي بر کوه ابو قبیس بر آمده و سنگی را برداشته و غلطاند پس هیچ خانهاي از خانههاي قریش نماند مگر این
که
82
قطعهاي از آن سنگ به آن اصابت کرد چون بحال ترس از خواب برخاست به عباس خبر داد این خبر به ابو جهل رسید گفت این
هم پیغمبر دوم در بنی عبد المطلب!! هنوز سه روز از این قضیه نگذشته بود که ضمضم به مکه وارد شد با فریاد بلند داد میزد یا آل
محمد و یارانش بقصد کاروان و اموال شما « اللطیمه اللطیمه (شترانی که عطر و جامه و پارچه بر آنها بار است) العیر العیر » غالب
بشتابید و کاروان و اموال خود را نجات دهید که « النجاء النجاء عیرکم و أموالکم » بیرون آمدند ابو جهل بیرون شد و بانگ برداشت
میگویند) و کنیزکان آوازه « نفیر » اگر محمد به آنها برسد هر گز رستگار نخواهید شد پس همه از مکه بیرون آمدند (اینان را
خوان را هم با خود برداشتند و آنها هم میخواندند و میزدند و میکوبیدند. در بین راه خبر رسید که کاروان راه ساحل را پیش
گرفته و از خطر گذشته است به ابو جهل گفتند برگردیم گفت این شدنی نیست باید برویم شترانی بکشیم و بساط کباب و شراب و
به چنگ آورد آنگاه ایشان را « کاروان » « عیر » عیش و نوش فراهم آوریم تا آوازه بلند گردد و همه بشنوند که محمد نتوانست
اللّ علیه و آله و سلّم) قصه را خبر داد و گفت خداي یکی از دو طایفه (عیر یا نفیر) را به شما
􀀀
بسوي بدر برد جبرئیل به پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) با اصحاب بعنوان مشاوره گفت آیا شما کاروان را بیشتر میخواهید یا جمع
􀀀
وعده داده است پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) رنگش دگرگون شد و گفت کاروان رفت و اینک ابو جهل آمد
􀀀
قریش را؟ گفتند کاروان را پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) را خشم افزون گشت در این اثناء ابو بکر و عمر
􀀀
اللّ باید کاروان را دنبال کرد پیغمبر (صلّی ه
􀀀
گفتند یا رسول ه
این گروه، قریشند که از کبر و نخوت هیچ گاه از هنگامی که کافر شده به خدا ایمان » برخاستند و سخنانی بدین مضمون گفتند
پیغمبر .« نیاورده و از روزي که عزت یافته به خواري نیفتادهاند بعلاوه ما هم براي جنگ آماده نیستیم و بدین قصد بیرون نیامدهایم
اللّ علیه و آله و سلّم) فرمود بنشینید آنگاه مقداد بپا خاست و گفت ما گواهی میدهیم که آن چه را تو آوردهاي
􀀀
(صلّی ه
83
حق است به خدا سوگند اگر ما را بفرمایی به آتش اندر شویم برویم ما هم چون بنی اسرائیل که به موسی گفتند فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ
اعِدُونَ به تو نمیگوییم بلکه میگوییم آن چه پروردگار به تو فرموده به انجام رسان که ما با تو در مقاتله 􀀀 ا ق 􀀀 اهُن 􀀀 إِنّ ه
􀀀
ا ا 􀀀 اتِل 􀀀 رَبُّکَ فَق
همراهیم.
و مرادش « اشیروا علیّ » اللّ علیه و آله و سلّم) از سخنان مقداد شاد گردیده به او جزاي خیر گفت پس از آن فرمود
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
انصار بود که هم در آن روز عدهشان زیادتر و هم با او در عقبه چنین بیعت کرده بودند که تا از مکه به مدینه نیامده است بر عهدة
ایشان چیزي نباشد و پس از ورود به مدینه بر ذمه و بر عهدة ایشان باشد که او را از دشمنانش چنان محافظت و ممانعت و مدافعت
اللّ علیه و آله و سلّم) ملاحظه میکرد که مبادا انصار چنان پندارند که بحکم
􀀀
کنند که خود و زن و فرزندان خویش را پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) بس در موردي لازم است که او در مدینه باشد و دشمنی بخواهد
􀀀
آن بیعت مخالفت و دفاع از پیغمبر (صلّی ه
در خود مدینه بر ایشان بتازد و به او آزاري برساند و اینک در بیرون مدینهاند و ایشان میخواهند بسر وقت دشمن بروند بس سعد
اللّ گویا ترا در این سخنان روي بما بود. گفت آري.
􀀀
بن معاذ به پاي خاست و گفت یا رسول ه
سعد گفت ما به تو ایمان آوردهایم و ترا تصدیق کردهایم و بحق بودن آن چه آوردهاي شهادت دادهایم و با تو بر این منوال عهد و
پیمان بستهایم بدان ما در جنگ صابر و هنگام ملاقات با دشمن صادق هستیم، به خدا سوگند اگر فرمان دهی که باین دریا وارد
47 از 140
شویم با تو همراهیم و به زودي خدماتی را از ما مشاهده خواهی کرد که مایۀ روشنی چشمت باشد. به یاد خدا و برکت او ما را بهر
جا خواهی ببر.
خدا بمن یکی از دو طایفه « اللّ
􀀀
سیروا علی برکۀ ه » اللّ علیه و آله و سلّم) از این سخنان سعد بسیار شادمان شد و فرمود
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
(عیر یا نفیر) را وعده داده است و هر گز
84
وعدة او تخلف ندارد به خدا سوگند گویا هم اکنون میبینم آنجا را که ابو جهل و عتبۀ بن ربیعه و فلان و فلان در آنجا به خاك
هلاك افتادهاند. آنگاه بفرمود تا بسوي بدر کوچ کنند.
اللّ علیه و آله و سلّم) به ایشان برخوردند
􀀀
قریش رو به بدر آمدند و بندگان خود را براي آب برداشتن فرستادند یاران پیغمبر (صلّی ه
و ایشان را گرفتند و دانستند که از بندگان قریشند پس از چگونگی کاروان پرسیدند اظهار بیخبري کردند یاران آنان را میزدند
اللّ علیه و آله و سلّم) در آن هنگام مشغول نماز بود نماز را زود سلام داد و گفت اگر
􀀀
که شاید اطلاعی بدست آورند پیغمبر (صلّی ه
به شما راست میگویند ایشان را میزنید و اگر دروغ بگویند رها میسازید؛ ایشان را نزد من بیاورید پس پرسید عدة قریش چند تن
میباشد؟
اللّ علیه و آله و سلّم) گفت شمارة ایشان
􀀀
پاسخ دادند نمیدانم گفت روزي چند شتر میکشند؟ گفتند از نه تا ده شتر. پیغمبر (صلّی ه
نهصد تا هزار است. پس فرمود ایشان را نگه دارند. خبر به قریش رسید به فزع درآمدند و از آمدن پشیمان شدند عتبۀ بن ربیعه با
ابو البختري بن هشام دیدار کرد و گفت آیا میبینی ما چه ستم کردیم؟ به خدا سوگند من جاي پاي خود را نمیبینم؟ ما بیرون
آمدیم که کاروان خود را نگهداري کنیم کاروان نجات یافته بود ما بقصد ستم و تجاوز بر محمد و اصحابش پیش آمدیم به خدا
سوگند هیچ گاه قومی ستم کار رستگار نشدهاند من بسیار دوست داشتم که آن چه مال و خواستۀ بنی عبد مناف است با کاروان از
دست میرفت و ما در این راه پا نمینهادیم.
ابو البختري گفت تو یکی از بزرگان و سادات قریش هستی مردم را ببر و خود خسارت کاروان و خون ابن حضرمی را بر عهده
گیر. گفت پذیرفتم لیکن چه باید کرد که تنها ابن حنظلیه یعنی ابا جهل با این نظر مخالفت خواهد کرد هم اکنون بسوي او رو و به
او بگو من عهدهدار خسارت کاروان و خون ابن حضرمی هستم.
ابو البختري گفته است من نزد ابو جهل رفتم و سخن را به او رساندم گفت عتبه چون
85
از بنی عبد مناف است براي محمد تعصب بکار میبرد بعلاوه پسرش ابو حذیفۀ بن عتبه هم به محمد گرویده و با او همراه است
اینست که میخواهد ما میان مردم رسوا شویم به لات و عزّي سوگند تا بر ایشان به مدینه نتازیم و ایشان را اسیر نسازیم و به مکه با
خود نبریم، تا همه عرب آن را بشنوند، باز نگردیم.
از آن طرف ابو سفیان که کاروان را از بیراهه برده و دور ساخت به قریش چنان پیغام داد که کاروان نجات یافت برگردید و
محمد را با عرب بگذارید و تا او به شما کاري ندارد شما به او مپردازید و اگر نمیشنوید و باز نمیگردید زنهاي آوازهخوان را که
با خود بردهاید برگردانید. قاصد در محل جحفه به قریش رسید و پیام را رساند عتبه خواست برگردد ابو جهل و بنی مخزوم
نپذیرفتند لیکن زنان آوازهخوان را از جحفه گرداندند.
اللّ علیه و آله و سلّم) چون از کثرت عدد مشرکان آگاه شدند بیمناك گشتند و به تضرع و استغاثه در آمدند
􀀀
یاران پیغمبر (صلّی ه
ائِکَۀِ مُرْدِفِینَ نزول یافت. بهر حال دو فریق در برابر 􀀀 جابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَل 􀀀 آیه 9 از سورة انفال إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَ
اللّ أنجز لی
􀀀
همّ » اللّ علیه و آله و سلّم) چون کثرت دشمن و قلت دوستان را دید رو بقبله کرد و گفت
􀀀
هم صف بستند پیغمبر (صلّی ه
48 از 140
آن قدر دستهاي مبارك خود را بحال دعا میداشت که عبا از دوشش « اللّ إن تهلک هذه العصابۀ لا تعبد فی الأرض
􀀀
ما وعدتنی همّ
افتاد.
پیغمبر و یارانش در محلی ریگزار بودند و پاهاشان فرو میرفت شب درآمد و خواب بر ایشان چیره شد. بارانی بارید که در محل
اللّ علیه و آله و سلّم) و
􀀀
قریش بسیار شدید و دانه درشت بود مانند این که از دهان مشک آب بریزد و در موضع پیغمبر (صلّی ه
یارانش نرم نرم و نم نم بارید در نتیجه قریش بسیار هراسناك شدند چنانکه در آیه 144 از
86
سورة آل عمران بدان اشارت رفته است. سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ و مسلمین خوشوقت، زیرا زمین زیر پاي ایشان سخت
و محکم گردید.
اللّ علیه و آله و سلّم) دو اسب سوار یکی زبیر و دیگر مقداد بود و هفتاد شتر داشتند که به نوبت بر آنها سوار
􀀀
با پیغمبر (صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) و خود مرثد بر آن
􀀀
میشدند از جمله شتر مرثد بن ابی مرثد غنوي بود که پیغمبر (صلّی ه
نوبه میداشتند. قریش دویست یا چهار صد یا پانصد اسب با خود داشتند ابو جهل چون وضع مسلمین را دید گفت اینان یک
لقمهاند و اگر بندگان ما مأمور شوند همه را با دست میگیرند عتبه گفت آیا احتمال نمیدهی کمین یا مددي داشته باشند پس
عمرو بن وهب را براي تحقیق فرستادند اطراف مسلمین را با اسب خود بتاخت و برگشت و گفت کمینی ندارند لیکن شتران آب
کش یثرب مرگ حتمی با خود بار دارد آیا نمیبینید همگان خاموش و بیصدایند و مانند افعی زبان میزنند همه براي خود پناه و
پشتیبانی جز شمشیر نمیدانند گمان نمیکنم رو برگردانند مگر کشته شوند و کشته نمیشوند مگر به شمارة خود از ما بکشند پس
درست اندیشه کنید و آنگاه رأي دهید. ابو جهل گفت دروغ میگویی و بترس افتادهاي. آیۀ 63 از سورة انفال وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ
ا در این هنگام نزول یافت. 􀀀 فَاجْنَحْ لَه
اللّ علیه و آله و سلّم) به قریش پیام فرستاد که من خوش ندارم با شما جنگ را آغاز کنم مرا واگذارید با عرب و شما
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
برگردید عتبه گفت هیچ قومی چنین پیشنهادي را رد نکرده که رستگار گردد آنگاه بر شتري سرخ از شتران خود سوار شد و میان
اللّ علیه و آله و سلّم) چون او را بر این کار بدید گفت اگر
􀀀
دو سپاه به جولان آمد و مردم را از جنگ نهی میکرد پیغمبر (صلّی ه
چیزي در کسی باشد همانا در صاحب شتر سرخ است اگر او را فرمان برند به راه خواهند بود و نجات خواهند یافت.
اطیعونی الیوم » عتبه به خطبه پرداخت و این سخنان را اداء ساخت
87
و اعصونی الدّهر کلّه إنّ محمّدا له إل و ذمّۀ و هو ابن عمّکم فخلّوه و العرب فإن یک صادقا فانتم اعلی عینا به و إن یک کاذبا
یا مصفّر استه! أ مثلی یجبن؟! ستعلم قریش أیّنا » ابو جهل گفت ترسیدي و باد به دماغت افتاد عتبه گفت « کفتکم ذؤبان العرب امره
اللّ علیه
􀀀
آنگاه زره پوشید و با برادر خود شیبه و پسر خویش ولید به میدان تاخت به پیغمبر (صلّی ه « ألأم و أجبن و أیّنا لمفسد لقومه
و آله و سلّم) گفت مبارزة ما را از قریش همدوش و کفو بفرست سه تن از انصار براي مبارزة ایشان رفتند چون نسب خویش گفتند
اللّ علیه و آله و سلّم) به عبیده بن حارث که هفتاد سال
􀀀
عتبه ایشان را برگرداند و گفت ما کفو خود را میخواهیم پیغمبر (صلّی ه
داشت توجه کرد پس از آن به عم خود حمزه فرمود برخیز بعد از آن به علی (علیه السّلام) که از همه سنش کمتر بود گفت برخیز و
بروید و از قریش، که با خیلاء و کبر و خود پسندي آمده و میخواهند نور خدا را خاموش کنند و خدا نور خویش را تمام و کامل
خواهد ساخت، حق خویش را بگیرید آنگاه به عبیده فرمود تو با عتبه و به حمزه گفت تو با شیبه و به علی (علیه السّلام) گفت تو با
ولید باید مبارزه کنید رفتند و چون بهم رسیدند گفتند شما همدوشان گرامی هستید پس عبیده بر عتبه بتاخت و ضربتی بر او نواخت
که مغزش را شکافت و عتبه هم ضربتی بر ساق عبیده وارد آورد که آن را قطع ساخت هر دو به زمین افتادند شیبه بر حمزه حمله برد
49 از 140
شمشیر هر دو از کار افتاد دست به گردن شدند در این اثناء علی (علیه السّلام) با یک ضربت شمشیر که از بالاي شانه زد و از زیر
بغل بیرون آمد دست راست ولید را انداخت ولید با دست چپ دست راست خود را چنان بر سر علی (علیه السّلام) سخت کوفت
که علی (علیه السّلام) میگفت چنان پنداشتم
88
که آسمان بر زمین فرود آمد چون کار ولید را ساخت مسلمین بانگ زدند یا علی نمیبینی چگونه شیبه عمویت حمزه را گرفته
است علی (علیه السّلام) بدان سو تاخت و به حمزه که اندامش بلندتر از شیبه بود فرمود سر خود را پائین افکن حمزه سر به سینه
شیبه نهاد و علی با یک ضربت کار او را ساخت پس خود را به عتبه که رمقی داشت رساند کار او را هم تمام کرد و با حمزه عبیده
اللّ علیه و آله و سلّم) اشک ریخت عبیده گفت یا رسول
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) بردند پیغمبر (صلّی ه
􀀀
را برداشتند و نزد پیغمبر (صلّی ه
اللّ آیا من شهید نیستم؟ گفت تو نخستین شهید از خاندان من هستی.
􀀀
ه
ابو جهل به قریش گفت شتاب و تکبر نکنید چنانکه پسران ربیعه کردند بر شما باد به کشتن اهل مدینه و به گرفتن قریش تا اینان را
اللّ علیه و آله و سلّم) آن را
􀀀
به مکه ببریم و بدیشان گمراهیشان را بشناسانیم. هنگامی که رأیت قریش برافراشته شد و پیغمبر (صلّی ه
چشمها فرو بندید و به دندانها فشار آورید « غضّوا ابصارکم و عضّوا علی النّواجذ و لا تسلّوا سیفا حتّی آذن لکم » بدید به یاران فرمود
آنگاه حال غشوه بر حضرت پدید آمد چون « یا ربّ إن تهلک هذه العصابۀ لا تعبد » و تا من نفرمایم تیغ از نیام نکشید پس گفت
بحال افاقه برگشت عرق از رخسارش میچکید و گفت جبرئیل با هزار تن از فرشتگان به یاري شما آمدند سهل بن حنیف گفت در
روز جنگ بدر ما با شمشیر به مشرکان اشاره میکردیم پیش از رسیدن شمشیر سر ایشان به زمین میافتاد در این جنگ هفتاد و دو
تن از صنادید و بزرگان قریش به خاك هلاك افتاد سی و شش تن بدست علی (علیه السّلام) کشته شد و سی و شش تن بدست
دیگران و فرشتگان.
اللّ علیه و آله و سلّم) عرض کردند که از کاروان تعقیب
􀀀
چون جنگ به سود اهل اسلام پایان یافت برخی از یاران پیغمبر (صلّی ه
کنیم عباس که اسیر و در بند بود گفت این کار نشاید
89
زیرا خدا به شما یکی از دو طایفه را وعده کرده است و اینک به آن رسیدید.
بهر حال آیۀ دوازدهم در این زمینه وارد گردیده که یکی از دو طایفه:
صاحب شوکت و قدرت یعنی نفیر و قریش، یا غیر صاحب قدرت و شوکت یعنی کاروان و عیر نصیب است و گر چه مسلمین
دوست دار بی قدرت و شوکت باشند لیکن خدا چون قطع دابر کافرین و اثبات حق را میخواهد مسلمین را بر صاحب شوکت
مستولی خواهد ساخت.
گر چه در این آیه چیزي از فقه جهاد و احکام آن » فاضل مقداد، پس از تفسیر این آیه و تفصیل مفاد آن، چنین افاده کرده است
اللّ علیه و آله و سلّم)
􀀀
نیست لیکن من آن و قصهاش را یکی به پیروي از پیشینیان و دیگر براي نقل معجزهاي که از پیغمبر (صلّی ه
.« صدور یافته آوردم
اللّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
􀀀
ا وَ تَوَکَّلْ عَلَی هِ 􀀀 -13 آیۀ 61 ، از سورة انفال وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَه
مفاد آیه، لزوم میل به مسالمت و مصالحه است در موردي که مشرکان به مسالمت و صلح قائل گردند. ابن عباس این حکم را به
ا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ و حسن و مجاهد و قتاده به آیۀ 5 از سورة توبه فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ 􀀀 بِاللّ وَ ل
􀀀
ا یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اتِلُوا الَّذِینَ ل 􀀀 آیه 29 از سورة توبه ق
حَیْثُ وَجَ دْتُمُوهُمْ منسوخ دانستهاند لیکن بیشتر آن را منسوخ ندانسته و از جمله دلائل منسوخ نبودن آن را این قرار دادهاند که آیۀ
اللّ علیه و آله و سلّم به مکه فرستاده و بعد از آن با اهل
􀀀
فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ.. در سال نهم از هجرت نزول یافته و آن را پیغمبر صلّی ه
50 از 140
نجران مصالحه کرده که دو هزار حله: هزار حله در ماه صفر و هزار، حله در ماه رجب بدهند.
90
مانِهِنَّ فَإِنْ 􀀀 اللّ أَعْلَمُ بِإِی
􀀀
راتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ هُ 􀀀 اجِ 􀀀 اتُ مُه 􀀀 جاءَکُمُ الْمُؤْمِن 􀀀 ا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀 -14 آیات 10 و 11 ، از سورة ممتحنه ی
احَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ 􀀀 ا جُن 􀀀 ا أَنْفَقُوا وَ ل 􀀀 ا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ م 􀀀 ا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ ل 􀀀 الْکُفّ ل
􀀀
ا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی ارِ 􀀀 اتٍ فَل 􀀀 عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِن
اللّ عَلِیمٌ
􀀀
اللّ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ هُ
􀀀
ذلِکُمْ حُکْمُ هِ 􀀀 ا أَنْفَقُوا 􀀀 ا أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا م 􀀀 وافِرِ وَ سْئَلُوا م 􀀀 ا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَ 􀀀 ا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ ل 􀀀 إِذ
اللّ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ
􀀀
ا أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا هَ 􀀀 اجُهُمْ مِثْلَ م 􀀀 اقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْو 􀀀 الْکُفّ فَع
􀀀
اجِکُمْ إِلَی ارِ 􀀀 اتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْو 􀀀 حَکِیمٌ وَ إِنْ ف
اللّ علیه و آله و سلّم و قریش مکه کار به مصالحه پایان یافته یکی از مواد صلح این
􀀀
در سال حدیبیه (سال 6) که میان پیغمبر صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم او را برگرداند و
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم بیاید پیغمبر صلّی ه
􀀀
بوده که اگر از طرف مشرکان کسی نزد پیغمبر صلّی ه
رد کند و اگر از این سوي کسی نزد ایشان رود باز نگردانند چون صلح نامه مختوم شد سبیعه دختر حارث اسلمی که اسلام را
اللّ علیه و آله و سلّم و مسلمین آمد شوهرش که مسافر یا صیفی نام داشته و کافر بود نزد پیغمبر (صلّی
􀀀
پذیرفته بود نزد پیغمبر صلّی ه
اللّ علیه و آله و سلّم) آمده و گفته است هم اکنون که هنوز گل مهر صلح نامه خشک نشده تو پیمان بستی که کسان ما را بما
􀀀
ه
برگردانی اینک زن من را باز گردان. آیۀ بالا در این زمینه نزول یافته است.
بهر حال احکامی چند ( 9 حکم) از این آیه مستفاد و در ذیل آن یاد شده که از آن جمله است:
91
وافِرِ ناظر است به این که نکاح با 􀀀 ا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَ 􀀀 اختلاف در مسألۀ ازدواج با زنان کافره حربی باشند یا ذمی. به قولی جملۀ وَ ل
کافره، حربی باشد یا ذمی نکاح هم بطور دوام باشد یا انقطاع، جائز نیست به قولی دیگر جمله ناظر است به این که مردان باید زنان
خود را اگر با کفار ماندهاند طلاق دهند.
ابن عباس گفته است مراد اینست که اگر از کسی زنی در مکه مانده بود او را بشمار نیاورد چه اختلاف دارین (دار کفر و دار
اسلام) عصمت را قطع کرده است.
ا􀀀 ا یَزْنِینَ وَ ل 􀀀 ا یَسْرِقْنَ وَ ل 􀀀 بِاللّ شَیْئاً وَ ل
􀀀
ا یُشْرِکْنَ هِ 􀀀 ی أَنْ ل 􀀀 ایِعْنَکَ عَل 􀀀 اتُ یُب 􀀀 جاءَكَ الْمُؤْمِن 􀀀 ا 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذ 􀀀 -15 آیۀ 12 ، از سورة ممتحنه ی
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
ایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ هَ 􀀀 ا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَب 􀀀 انٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ ل 􀀀 ا یَأْتِینَ بِبُهْت 􀀀 ادَهُنَّ وَ ل 􀀀 یَقْتُلْنَ أَوْل
اللّ علیه و آله و
􀀀
در جلد اول، این آیه، و شأن نزول آن آورده شده. در اینجا این روایت نقل میگردد: روایت شده که پیغمبر (صلّی ه
سلّم) بر کوه صفا بوده که زنان (و از جمله هند دختر عتبه، زن ابو سفیان، مادر معاویه، از ترس این که پیغمبر او را بشناسد در حالی
ا􀀀 ی أَنْ ل 􀀀 اللّ علیه و آله و سلّم) گفته است (عَل
􀀀
که بطور ناشناس نقابی بر صورت افکنده) براي بیعت آماده شدهاند چون پیغمبر (صلّی ه
بِاللّ شَیْئاً) هند گفته است تو امروز در بیعت با مردان به اسلام و جهاد اکتفا کردي و بر ما شرائطی زیادتر و سختتر
􀀀
یُشْرِکْنَ هِ
باز هند گفت ابو سفیان مردي است گرفته و ممسک من از مال او زیر و رو و برداشت کردهام « و لا تسرقن » میگویی پیغمبر گفت
نمیدانم حلالست یا نه ابو سفیان که ایستاده بود گفت آن چه از مال من در گذشته و آینده زیر و رو کرده و بکنی حلال است
اللّ بگذر از آن چه
􀀀
اللّ علیه و آله و سلّم) خندید و او را شناخت و گفت تو هند دختر عتبه هستی گفت آري یا نبی ه
􀀀
پیغمبر (صلّی ه
هند گفت: مگر زن آزاد هم زنا « و لا تزنین » اللّ علیه و آله و سلّم) گفت
􀀀
پیش از این از من سرزده خداي از تو بگذرد پیغمبر (صلّی ه
میدهد؟! یکی
92
و لا تقتلن » اللّ علیه و آله و سلّم) گفت
􀀀
از یاران که ایستاده بود و در جاهلیت با هند سابقه میداشت خندهاي کرد! پیغمبر (صلّی ه
هند که پدرش عتبه و برادرش ولید و عمویش شیبه و پسرش حنظله در جنگ بدر بدست علی علیه السلام کشته شده « أولادکن
51 از 140
بودند و بخصوص براي پسرش دلی خونین میداشت گفت ما فرزندان خود را بزرگ میکنیم و شما ایشان را میکشید عمر که
و لا تأتین ببهتان » اللّ علیه و آله و سلّم) هم تبسم فرمود آنگاه گفت
􀀀
آنجا ایستاده بود چنان خندید که به پشت افتاد پیغمبر (صلّی ه
هند گفت به خدا سوگند، بهتان زشت است و تو ما را جز بکار نیک و ستوده و مکارم اخلاق نمیفرمایی و چون پیغمبر « تفترینه
هند گفت ما که در این مجلس نشستهایم بدین قصدیم که ترا در هیچ « و لا تعصین فی معروف » اللّ علیه و آله و سلّم) گفت
􀀀
(صلّی ه
امري معصیت نکنیم، احکام مستفاد از این آیه که در سال فتح مکه (سال هشتم هجري) نزول یافته روشن است و محتاج به تفصیل
نیست.
عنوان گردیده هفت آیه آورده شده است: « انواعی دیگر از جهاد » نوع سیم در این قسمت که براي بیان
اتِلُوا الَّتِی تَبْغِی 􀀀 ي فَق 􀀀 ما عَلَی الْأُخْر 􀀀 داهُ 􀀀 ما فَإِنْ بَغَتْ إِحْ 􀀀 انِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ 􀀀 طائِفَت 􀀀 -1 آیۀ 9 و 10 ، از سورة حجرات وَ إِنْ
اللّ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ
􀀀
ما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ هَ 􀀀 اءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ 􀀀 اللّ فَإِنْ ف
􀀀
ی أَمْرِ هِ 􀀀 حَتّ تَفِیءَ إِل
ی􀀀
اللّ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ.
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ
باین آیه، برخی بر حکم قتال با بغاة (باغیان) و خوارج استدلال کرده و بعضی آن استدلال را مردود دانسته و سبب نزول آن را قتالی
گفتهاند که میان دو طایفه از انصار رخ داده است.
93
ا􀀀 اللّ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ ل
􀀀
اطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ هِ 􀀀 -2 آیۀ 60 ، از سورة انفال وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِب
ا تُظْلَمُونَ از این آیه چنانکه آماده ساختن عدّه و عدّه و 􀀀 اللّ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ ل
􀀀
ا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 اللّ یَعْلَمُهُمْ وَ م
􀀀
تَعْلَمُونَهُمُ هُ
وسائل حمله و دفاع (هر زمانی به اقتضاي آن زمان) براي حفظ ثغور و ارهاب دشمنان دین و کشور استفاده میشود، آن هم بحد
اکثر از قوت و توانایی و استطاعت، هم چنین آماده ساختن افرادي از جنبه علمی براي حفظ ثغور علمی اعتقادات، و فروع نیز به
خوبی از آن قابل استفاده است تا از همه جهت ارهاب عدو که مقصود اصلی است انجام یابد.
از جمله پنج فائده که در زیر این آیه آورده شده اینست که هر کس به جان نتواند بکار مرابطه پردازد باید بمال خویش در این راه
ا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ… 􀀀 کوشش کند از این رو در آخر آیه فرمود وَ م
اللّ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّۀٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی هُ 􀀀 -3 آیۀ 54 ، از سورة مائده ی
اسِعٌ عَلِیمٌ. 􀀀 اللّ و
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 اللّ یُؤْتِیهِ مَنْ یَ
􀀀
ذلِکَ فَضْلُ هِ 􀀀 ائِمٍ 􀀀 خافُونَ لَوْمَۀَ ل 􀀀 ا یَ 􀀀 اللّ وَ ل
􀀀
جاهِدُونَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 الْک یُ
􀀀
عَلَی افِرِینَ
.« اللّ ما قوتل اهل هذه الآیۀ حتی الیوم
􀀀
و ه » : از علی علیه السّلام روایت شده که در جنگ جمل گفته است
94
جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 5- آیۀ 125 ، از سورة 􀀀 اللّ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَۀَ وَ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀 -4 آیۀ 35 ، از سورة مائده ی
جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ 􀀀 ی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَ ۀِ وَ الْمَوْعِظَ ۀِ الْحَسَ نَۀِ وَ 􀀀 نحل ادْعُ إِل
ي چنین استفاده شده که 􀀀 اتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْز 􀀀 ا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آی 􀀀 ا أَرْسَلْتَ إِلَیْن 􀀀 از این آیه و آیۀ 134 از سورة طه لَوْ ل «1» بِالْمُهْتَدِینَ
محاربه و مقاتله با کفار و بغاة جایز نیست مگر پس از دعوت به مجالس اسلام و اقامۀ حجت بر ایشان پس واجب است پیش از
آغاز جنگ و قتال براي دعوت بطریق حکمت (برهان) یا موعظۀ حسنه (خطابه) یا جدال احسن (جدل) با رعایت استعداد افهام و
دست بکار شوند اگر از این راه نشد آنگاه ناگزیر بکار قتال « أمرنا معاشر الانبیاء ان نکلّم الناس علی قدر عقولهم » عقول و افراد که
پردازند.
کِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَ دْراً فَعَلَیْهِمْ 􀀀 مانِ وَ ل 􀀀 إِلّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِی
􀀀
مانِهِ ا 􀀀 بِاللّ مِنْ بَعْدِ إِی
􀀀
-6 آیۀ 106 ، از سورة نحل مَنْ کَفَرَ هِ
52 از 140
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 اللّ وَ لَهُمْ عَ
􀀀
غَضَبٌ مِنَ هِ
______________________________
1) فاضل مقداد گفته است علت تقدیم خطابه (موعظه حسنه) بر جدل (جدل احسن) در این آیه شریفه اینست که چون انتفاع )
افاده ترتیب نمیکند. در این مورد « واو » برندگان به خطابه غالب مردم میباشند پس بیشترند از این رو مقدم داشته شده یا این که
در حاشیۀ کنز العرفان مطلبی بدین مفاد نوشتهام.
95
اءَ مِنْ 􀀀 الْک أَوْلِی
􀀀
ا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ افِرِینَ 􀀀 از جمله چهار فائده مذکور در ذیل آیه اینست که بحکم این آیه و آیۀ 27 از سورة آل عمران ل
اةً (در برخی از قرائتها تقیۀ) تقیه جائز است. 􀀀 إِلّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُق
􀀀
اللّ فِی شَیْءٍ ا
􀀀
ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ هِ 􀀀 دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ
پس قسم مباح از سه « التقیۀ إلی یوم القیمۀ » از حسن بصري نقل کرده که « اکراه » چنانکه به گفتۀ فاضل مقداد بخاري هم در باب
قسم تقیه (حرام در مورد قتل نفس، واجب در غیر مورد حرام و مباح با نظر گرفتن سبب نزول آیه که در قضیۀ عمار و کشته شدن
اللّ علیه و آله و سلّم) عمل او را تصویب
􀀀
سمیه ما در او و یاسر پدرش براي عدم تقیه و نجات عمار براي تقیه بوده و پیغمبر (صلّی ه
فرموده است) از این آیه استفاده شده.
ا قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِینَ در ذیل این آیه دو 􀀀 -7 آیۀ 38 ، از سورة انفال قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ م
حکم آورده شده یکی آمرزش حقوق الهی کفار پس از این که به اسلام وارد شوند دوم جواز قتل مرتد به شرائط مذکور در محل
خود.
پس از این که قسمتی از آیات مربوط به قتال را در کتاب جهاد « زبدة البیان فی آیات احکام القرآن » مقدس اردبیلی در کتاب
آورده و گفته است چون جهاد جز با امام روا نیست و در آن هنگام هم نیازي به معرفت احکام نخواهد بود از این رو باقی آیات را
از قبیل.. (چند آیه بطور فهرست آورده است که ما در اینجا به تفصیل نقل کردهایم) در اینجا نمیآوریم لیکن آیاتی دیگر را که با
این باب مناسب و بر فائدههایی بسیار مشتمل است میآوریم و این کتاب را به آوردن آنها به اتمام میرسانیم شش آیه را که غالب
آنها را از پیش آوردیم با تفصیلی زیادتر نسبت به احکام مستفاد از آنها آورده است. از جمله آیه 96 از سورة نساء
96
کُنّ
􀀀
الُوا ا 􀀀 الُوا فِیمَ کُنْتُمْ ق 􀀀 ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ ق 􀀀 ائِکَ ۀُ 􀀀 تَوَفّ الْمَل
􀀀
اللّ فَتَبَیَّنُوا.. الآیه و آیۀ 99 ، از سورة نساء إِنَّ الَّذِینَ اهُمُ
􀀀
ا ضَ رَبْتُمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 .. إِذ
ا􀀀 ساءَتْ مَصِیراً و آیۀ 56 از سورة نحل ی 􀀀 اهُمْ جَهَنَّمُ وَ 􀀀 ئِکَ مَأْو 􀀀 ا فَأُول 􀀀 اجِرُوا فِیه 􀀀 اسِعَۀً فَتُه 􀀀 اللّ و
􀀀
الُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ هِ 􀀀 مُسْتَضْ عَفِینَ فِی الْأَرْضِ ق
ا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی 􀀀 اللّ مِنْ بَعْدِ م
􀀀
اجَرُوا فِی هِ 􀀀 فَإِیّ فَاعْبُدُونِ و آیه 43 از سورة عنکبوت وَ الَّذِینَ ه
اي􀀀 اسِعَۀٌ 􀀀 ادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی و 􀀀 عِب
انِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا.. 􀀀 طائِفَت 􀀀 کانُوا یَعْلَمُونَ و آیۀ وَ إِنْ 􀀀 ا حَسَنَۀً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ 􀀀 الدُّنْی
راتٍ.. الآیه. 􀀀 اجِ 􀀀 اتُ مُه 􀀀 جاءَکُمُ الْمُؤْمِن 􀀀 ا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀 الآیۀ و آیۀ ی
مجموع آیاتی که در بارة جهاد، بترتیب، آورده شده 33 آیه است.
97
«1» -8 کتاب امر بمعروف و نهی از منکر
سه آیه در کنز العرفان در این کتاب بطور استقلال آورده شده است:
بِاللّ .
􀀀
لِلنّ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ هِ
􀀀
-1 آیۀ 110 از سورة آل عمران کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ اسِ
از جمله سه فائده مذکور در ذیل آیه اینست که وجوب امر و نهی نسبت بمعروف و منکر بطور وجوب عینی است.
53 از 140
ئِکَ هُمُ 􀀀 -2 آیۀ 104 ، از سورة آل عمران وَ لْتَکُ نْ مِنْکُ مْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُول
الْمُفْلِحُونَ.
کردهاند. « وجوب کفائی » در این آیه استفادة « من » از کلمۀ « وجوب عینی » مخالفین
از جمله هفت فائده مذکور در ذیل این آیه اینست که امر و نهی از وظائف دانایانست و نسبت به نادانان و نامتعمدانست و گر نه
شود امر و نهی جائز است نه واجب آن هم در صورتی که بر این « منکر » نسبت به کسی که از روي علم و قصد و اختیار مرتکب
.« من علق سوطا او سیفا فلا یؤمر و لا ینهی » کار ضرري نباشد و گر نه جائز هم نخواهد بود چنانکه در خبري است
______________________________
1) یکی از مهمترین دستورهاي اجتماعی اسلام که اگر به آن عمل شود بهترین نظم و کاملترین عدل در اجتماع حکومت میکند )
لتأمرن » همین امر بمعروف است باین جهت در قرآن مجید و هم روایات در بارهاش تأکید شده است از پیغمبر (ص) روایت است
هما » و علی (ع) در این باره گفته است « بالمعروف و لتنهن عن المنکر و الا تولی علیکم شرارکم و یدعو خیارکم فلا یستجاب لهم
« اللّ
􀀀
خلقان من اخلاق ه
98
کاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ. 􀀀 اةَ وَ آتَوُا الزَّ 􀀀 امُوا الصَّل 􀀀 مَکَّنّ فِی الْأَرْضِ أَق
􀀀
-3 آیۀ 41 از سورة حج الَّذِینَ إِنْ اهُمْ
اتِلُوا الَّتِی تَبْغِی آورده شده و هم 􀀀 ما که بعد از آن فَق 􀀀 آیاتی دال بر تدریج در عمل از آسان به دشوار و از قول بفعل مانند فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ
النّ وَ
􀀀
اراً وَقُودُهَا اسُ 􀀀 آیاتی دال بر شدت و ضعف و تشکیک در وجوب مانند وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ و قُوا أَنْفُسَ کُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ن
جارَةُ نیز در این مورد آورده و مورد استفاده شده است. 􀀀 الْحِ
اءِ ذِي 􀀀 سانِ وَ إِیت 􀀀 اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْ
􀀀
در زبدة البیان آیاتی دیگر نیز در این کتاب یاد گردیده است از قبیل آیۀ 92 از سورة نحل إِنَّ هَ
ا􀀀 ابِ أَنْ إِذ 􀀀 شاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ و آیۀ 139 از سورة نساء وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِت 􀀀 ی عَنِ الْفَحْ 􀀀 ی وَ یَنْه 􀀀 الْقُرْب
افِقِینَ وَ 􀀀 جامِعُ الْمُن 􀀀 اللّ
􀀀
حَتّ یَخُوضُوا فِی حَ دِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ هَ
ی􀀀 م فَل تَقْعُدُوا عََهُمْ ا􀀀 ا 􀀀 ی بِه ا وَ سُْتَهْزَأُ 􀀀 اللّ یُکْفَرُ بِه
􀀀
اتِ هِ 􀀀 سَمِعْتُمْ آی
الْک فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً.
􀀀
افِرِینَ
مجموع آیاتی که در این کتاب به آنها استناد شده پنج آیه است